semitic

/səˈmɪtɪk//sɪˈmɪtɪk/

معنی: زبان سامی، سامی، از نژاد سام بن نوح
معانی دیگر: وابسته به نژاد سامی، از نژاد سام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a major branch of the Afroasiatic languages that includes Akkadian, Hebrew, Arabic, and Ethiopic.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to the Semites or their languages.

جمله های نمونه

1. Hebrew and Arabic are Semitic languages.
[ترجمه گوگل]عبری و عربی زبان های سامی هستند
[ترجمه ترگمان]عبری و عربی زبان های سامی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Meleager was very conscious of his Semitic origins.
[ترجمه گوگل]Meleager از ریشه سامی خود بسیار آگاه بود
[ترجمه ترگمان]از اصل نژاد سامی به خوبی آگاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In he north they had merged with the Semitic colonists from Arabia to produce the civilization of Aksum.
[ترجمه گوگل]در شمال، آنها با استعمارگران سامی از عربستان ادغام شده بودند تا تمدن اکسوم را ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]در شمال، آن ها با the سامی از عربستان ادغام شده تا تمدن of را تولید کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I tan easily, being of Semitic stock.
[ترجمه گوگل]من به راحتی برنزه می شوم، چون از نژاد سامی هستم
[ترجمه ترگمان]به آسانی برنزه شدم، از سهام سامی بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The professor made the description of the Semitic languages her specialty.
[ترجمه گوگل]استاد شرح زبان های سامی را تخصص خود قرار داد
[ترجمه ترگمان]استاد توضیح داد که زبان نژاد سامی تخصص او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. No Semitic people had founded an empire now for more than a thousand years.
[ترجمه گوگل]اکنون بیش از هزار سال است که هیچ قوم سامی امپراتوری تأسیس نکرده بود
[ترجمه ترگمان]اکنون مردم سامی برای بیش از هزار سال یک امپراطوری تاسیس کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The professor made description of the Semitic languages her specialty.
[ترجمه گوگل]استاد شرح زبان های سامی را تخصص خود قرار داد
[ترجمه ترگمان]استاد توضیح داد که زبان نژاد سامی تخصص او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The black, Semitic eyes gazed at Yasha with a sort of knowing mockery.
[ترجمه گوگل]چشمان سیاه و سامی با نوعی تمسخر آگاهانه به یاشا خیره شد
[ترجمه ترگمان]چشمان سیاه سامی با نوعی استهزا آمیز به او خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The administration was centralised and the Semitic language Akkadian (named after Sargon's capital) was introduced as the official language in preference to Sumerian.
[ترجمه گوگل]دولت متمرکز بود و زبان سامی اکدی (نام پایتخت سارگون) به عنوان زبان رسمی بر سومری معرفی شد
[ترجمه ترگمان]دولت مرکزی بود و زبان سامی Akkadian (نام بعد از پایتخت Sargon)به عنوان زبان رسمی در اولویت با سومری معرفی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This religiously inspired ideology is deeply anti - Semitic, dehumanizes Jews, and demands Israel's destruction.
[ترجمه گوگل]این ایدئولوژی الهام گرفته شده از دین عمیقاً ضد یهود است، یهودیان را از انسانیت خارج می کند و خواهان نابودی اسرائیل است
[ترجمه ترگمان]این ایدئولوژی از لحاظ مذهبی به شدت ضد یهودی، یهودی و یهودی است و خواستار نابودی اسرائیل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Afro-Asiatic languages Arabic are Semitic languages, the main passage in the Middle East and North Africa region.
[ترجمه گوگل]زبان‌های آفریقایی-آسیایی عربی زبان‌های سامی هستند که گذرگاه اصلی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا است
[ترجمه ترگمان]زبان های آفریقایی - آسیایی، زبان های سامی، معبر اصلی در خاورمیانه و منطقه شمال آفریقا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was a patriarchal Semitic nomad.
[ترجمه گوگل]او یک چادرنشین سامی پدرسالار بود
[ترجمه ترگمان]او یک خانه بدوش سامی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The people were probably governed by the customary Semitic law of the desert.
[ترجمه گوگل]مردم احتمالاً توسط قانون مرسوم سامی بیابان اداره می شدند
[ترجمه ترگمان]شاید مردم بر طبق قانون معمول مسلمانان صحرا در آن حکومت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Semitic family were then in advance of the Aryan, and in theof the human race.
[ترجمه گوگل]خانواده سامی در آن زمان از آریایی‌ها و در نسل بشر جلوتر بودند
[ترجمه ترگمان]سپس خاندان سامی قبل از آریایی، و در theof نژاد بشر قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زبان سامی (اسم)
semitic

سامی (صفت)
phlogistic, semitic

از نژاد سام بن نوح (صفت)
semitic

انگلیسی به انگلیسی

• family of languages spoken by semitic peoples (includes hebrew, arabic, aramaic, akkadian, ethiopic, and phoenician)
pertaining to the semites; pertaining to the languages of the semites; jewish
the semitic languages are a group of languages that include arabic and hebrew.
semitic people belong to one of the groups of people who speak a semitic language.
semitic is sometimes used to mean jewish.

پیشنهاد کاربران

another word for Jewish
واژه ای دیگر برای " یهودی" ، "مذهب یهود"
منبع لانگمن دیکشنری
۱. سامی ۲. یهودی. کلیمی
مثال:
It only speaks about one of the groups amongst humankind, the Semitic peoples.
آن تنها درباره یک گروه در میان انسانها صحبت می کند. {از} مردم سامی.

بپرس