semidetached

/ˌsemɪdɪˈtæt͡ʃt//ˌsemɪdɪˈtæt͡ʃt/

معنی: دارای یک دیوار حائل، نیمه مجزا
معانی دیگر: نیمه گسسته، ساختمان نیمه مجزا، درباب خانه ای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: partly separate or detached; attached on only one side, as two houses sharing a common wall.
اسم ( noun )
• : تعریف: (chiefly British) a house that is joined to another by a shared wall.

جمله های نمونه

1. two semidetached houses
دو خانه ی نیمه مجزا (از یک سو دارای دیوار مشترک)

2. It was an ordinary, post-war semi-detached.
[ترجمه گوگل]این یک نیمه جدا شده معمولی و پس از جنگ بود
[ترجمه ترگمان]این یک جنگ معمولی و غیر معمولی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They live in a semi-detached house.
[ترجمه گوگل]آنها در یک خانه نیمه مستقل زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]اونا توی یه خونه نیمه جدا زندگی میکنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They lived in a modest semi-detached house in the suburbs.
[ترجمه کیان] آنها در یک خانه نیمه جدای ساده ( نه محقر، نه لوکس ) در حومه شهر زندگی میکردند
|
[ترجمه گوگل]آنها در یک خانه نیمه مستقل در حومه شهر زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها در یک خانه نیمه منزوی در حومه شهر زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. About 30 police of whom a third were armed surrounded the semi-detached house and evacuated neighbouring homes.
[ترجمه گوگل]حدود 30 پلیس که یک سوم آنها مسلح بودند، خانه نیمه مستقل را محاصره کردند و خانه های همسایه را تخلیه کردند
[ترجمه ترگمان]حدود ۳۰ نفر از پلیس که یک سوم آن ها مسلح بودند، خانه نیمه - را محاصره کرده و خانه های همسایه را تخلیه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I was not surprised, although I was rather gratified, to find the semi-detached house one of incredible modesty.
[ترجمه گوگل]من تعجب نکردم، اگرچه نسبتاً خوشحال بودم، از اینکه خانه نیمه مستقلی را یافتم که دارای فروتنی باورنکردنی است
[ترجمه ترگمان]از اینکه این خانه نیمه جدا از حجب و حیا را پیدا کنم تعجب نکردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Lorry driver Mr Wynne, 4 was woken by screams coming from the semi-detached house next door.
[ترجمه گوگل]راننده کامیون آقای وین، 4 ساله با فریادهایی که از خانه نیمه مستقل همسایه می آمد از خواب بیدار شد
[ترجمه ترگمان]آقای لاری، آقای وین سی، ساعت چهار با صدای جیغ و فریاد از خانه نیمه خالی از خواب بیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A pair of semi-detached houses which seemed rather out of place adjoined Invicta Terrace.
[ترجمه گوگل]یک جفت خانه نیمه مجزا که ظاهراً نامناسب به نظر می رسیدند به تراس Invicta متصل شدند
[ترجمه ترگمان]یک جفت خانه های نیمه مجزا که به نظر می رسید در نزدیکی Invicta واقع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She and Jarvis's father and Jarvis lived in a semi-detached house in Wimbledon.
[ترجمه گوگل]او و پدر جارویس و جارویس در خانه ای نیمه مستقل در ویمبلدون زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان] اون و \"جارویس\" و \"جارویس\" تو \"ویمبلدون\" زندگی میکردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We parked in a pleasant street, lined with trees and filled with detached and semi-detached suburban villas.
[ترجمه گوگل]در خیابانی دلپذیر، پر از درختان و پر از ویلاهای برون شهری جدا و نیمه مستقل پارک کردیم
[ترجمه ترگمان]ما در یک خیابان دلپذیر پارک کردیم، با درختان پر شده و با ویلاهای detached و نیمه جدا حومه شهر پر شده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Meanwhile private inter-war suburbia had its distinctive style where the semi-detached house was dominant.
[ترجمه گوگل]در همین حال، حومه‌های خصوصی بین‌جنگی سبک متمایز خود را داشتند که در آن خانه‌های نیمه مستقل غالب بود
[ترجمه ترگمان]در این ضمن \"suburbia\" خصوصی سبک متمایز خود را داشت که در آن خانه نیمه خالی حاکم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Paul Fitzpatrick finds the gem of rugby league literature Semi-detached Moorhouse.
[ترجمه گوگل]پل فیتزپاتریک جواهر ادبیات لیگ راگبی را پیدا می کند که نیمه جدا شده است
[ترجمه ترگمان]پل Fitzpatrick، گوهر ادبی لیگ راگبی را به نیمه خالی می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Neighbours were evacuated as smoke billowed from the semi-detached bungalow in Didcot, Oxon, late on Christmas eve.
[ترجمه گوگل]در اواخر شب کریسمس در حالی که دود از خانه ییلاقی نیمه جدا شده در Didcot، Oxon بلند می شد، همسایه ها را تخلیه کردند
[ترجمه ترگمان]همسایه ها به عنوان دود از یک ویلای نیمه جدا شده در Didcot، Oxon در اواخر شب کریسمس از آنجا خارج شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After 1945 vast new estates, mainly of semi-detached houses, began to extend further out.
[ترجمه گوگل]پس از سال 1945، املاک وسیع جدید، عمدتاً از خانه های نیمه مستقل، شروع به گسترش بیشتر کردند
[ترجمه ترگمان]بعد از سال ۱۹۴۵، املاک وسیعی که عمدتا از خانه های به هم چسبیده بود، شروع به گسترش بیشتر آن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You are not bothered whether the house is detached or semi-detached, but you do not want to live on an estate.
[ترجمه گوگل]شما اذیت نمی شوید که خانه مستقل یا نیمه مستقل باشد، اما نمی خواهید در یک ملک زندگی کنید
[ترجمه ترگمان]تو به خودت زحمت نمی دهی که خانه جدا از هم جدا شده باشد، اما مایل نیستی در ملک زندگی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دارای یک دیوار حائل (صفت)
semidetached

نیمه مجزا (صفت)
semidetached

انگلیسی به انگلیسی

• house divided into two in order to inhabit two families
partially detached, partially separated; sharing a common wall (about houses)
a semi-detached house is a house joined to another house on one side by a shared wall. adjective here but can also be used as a singular noun. e.g. they have a small semi-detached.

پیشنهاد کاربران

adjective - British English :
دوخانه مشابه با هم که دیواری مشترک با یکدیگر دارند.
به عنوان نمونه :
In the past I have lived in a large Victorian house and a 1930s semi - detached
semidetachedsemidetached
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/semi-detached
نیمه مجزا
خانه های جفتی ( دو خانه یا سختمان که به هم متصل بوده و به هم راه دارند )
دیوار به دیوار
خانه ای که با خانه ای دیگر یک دیوار مشترک دارد

بپرس