selfless

/ˈselfləs//ˈselfləs/

از خود گذشته، فداکار، جانفشان، فداکارانه، جانفشانانه، خیرخواهانه، نیکخواهانه، نوع دوستانه، مردم دوست، عاری از نفس پرستی، فاره از خود

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: selflessly (adv.), selflessness (n.)
• : تعریف: having or showing an unselfish lack of concern for oneself and one's interests.
متضاد: self-centered, selfish

- a selfless act of love
[ترجمه گوگل] یک عمل عاشقانه فداکارانه
[ترجمه ترگمان] یک عمل از خودگذشتگی و از خودگذشتگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a selfless act
عملی خیرخواهانه

2. a selfless mother
یک مادر فداکار

3. Perhaps the only all-enduring and selfless love was that of a mother for her child.
[ترجمه گوگل]شاید تنها عشق پایدار و فداکارانه، عشق مادر به فرزندش بود
[ترجمه ترگمان]شاید تنها عشق پایدار و از خود گذشتگی یک مادر برای بچه اش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is selfless as a teacher.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک معلم فداکار است
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک معلم از خود گذشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She will be remembered for her selfless devotion to the cause of the poor.
[ترجمه گوگل]از او به خاطر فداکاری فداکارانه اش در راه فقرا یاد خواهد شد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر her خود به خاطر فقرا به یاد خواهد افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A selfless man has an indomitable spirit.
[ترجمه گوگل]انسان فداکار روحیه تسلیم ناپذیری دارد
[ترجمه ترگمان]یک انسان فارغ از خود، یک روح رام نشدنی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We must remember the selfless sacrifice of our soldiers.
[ترجمه آرمان بدیعی] ما باید ازخودگذشتگی فداکارانه سربازانمان را بیاد بیاوریم.
|
[ترجمه گوگل]ما باید فداکاری سربازانمان را به یاد داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]ما باید از خودگذشتگی و فداکاری soldiers را به خاطر داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She is selfless in religious commitment, yet delights in displaying herself in print as a spiritual heroine.
[ترجمه گوگل]او در تعهد مذهبی فداکار است، اما از نمایش خود در چاپ به عنوان یک قهرمان معنوی لذت می برد
[ترجمه ترگمان]او از تعهد مذهبی خود فارغ است، با این حال، در نمایش خود به عنوان قهرمان معنوی لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. King Vessantara, being selfless, gave the elephant away without a second thought.
[ترجمه گوگل]پادشاه Vessantara که از خود گذشته بود، بدون فکر کردن فیل را داد
[ترجمه ترگمان]پادشاه Vessantara، که از خود گذشته بود، بدون فکر دیگری فیل را کنار زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mother Teresa gained worldwide attention for her selfless acts of charity.
[ترجمه گوگل]مادر ترزا به خاطر اعمال فداکارانه خیریه خود توجه جهانی را به خود جلب کرد
[ترجمه ترگمان]مادر ترزا توجه جهانی خود را به اقدامات خیریه خود جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One could remain in life, in the selfless performance of secular tasks, and arrive no less securely at the goal.
[ترجمه گوگل]می توان در زندگی، در انجام فداکارانه وظایف دنیوی باقی ماند و با اطمینان کمتری به هدف رسید
[ترجمه ترگمان]انسان می تواند در زندگی، در عملکرد از خود گذشتگی وظایف سکولار باقی بماند و کم تر به هدف برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He dedicated his entire life to selfless service to his country.
[ترجمه گوگل]او تمام زندگی خود را وقف خدمت فداکارانه به کشورش کرد
[ترجمه ترگمان]او تمام زندگی خود را وقف خدمت فداکارانه به کشورش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The idea of the selfless, self-sacrificing mother is not one that appeals to most women these days.
[ترجمه گوگل]ایده مادری فداکار و فداکار این روزها برای اکثر زنان جذاب نیست
[ترجمه ترگمان]ایده مادر فداکار، قربانی کردن، کسی نیست که این روزها برای اغلب زنان جذاب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her instants of selfless love, so focused upon me, are balm for my abraded ego.
[ترجمه گوگل]لحظه‌های عشق فداکارانه او که آنقدر بر من متمرکز شده است، مرهمی است برای منیت ساییده شده من
[ترجمه ترگمان]لحظه های عشق از خود گذشتگی، که روی من متمرکز شده، مرهم برای نفس خراشیده من هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• unselfish, putting other people's needs before one's own
a selfless person considers other people's needs rather than their own.

پیشنهاد کاربران

۱. از خود گذشته. فداکار ۲. نوع دوست ۳. نوع دوستانه ۴. فداکارانه
مثال:
A selfless man has an indomitable spirit.
یک مرد فداکار و نوع دوست یک روح تسخیرناپذیر دارد.
We must remember the selfless sacrifice of our soldiers.
ما باید ازخودگذشتگیِ فداکارانه سربازانمان را بیاد بیاوریم.
از خود گذشته ، فداکار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : self / selfishness / selflessness
✅️ صفت ( adjective ) : selfish / selfless
✅️ قید ( adverb ) : selfishly / selflessly
بدون احتساب خود، بدون در نظر گرفتن خود
از خودگذشته
متواضع
فروتن
Opposite of Selfish
بی - خودی =اصطلاحی در معنویت ( مخصوصا در بودیسم ) ، که در آن فرد ( معمولا در طی مدیتیشن ) از هویت ظاهری و شرطی شده اش کنده می شود و خود را به مثابه آگاهیِ خالص ادراک میکند.

بپرس