صفت ( adjective )
مشتقات: self-sufficiently (adv.), self-sufficiency (n.)
مشتقات: self-sufficiently (adv.), self-sufficiency (n.)
• : تعریف: dependent solely on oneself for the means of support or survival.
• مشابه: independent
• مشابه: independent
- Her children were self-sufficient at an early age.
[ترجمه گوگل] فرزندان او در سنین پایین خودکفا بودند
[ترجمه ترگمان] فرزندان او در سنین پایین خودکفا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فرزندان او در سنین پایین خودکفا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید