self satisfied


از خود راضی، سرافراز از خود (معمولا به خطا)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having or showing satisfaction with oneself or one's accomplishments, esp. in a conceited way; smugly self-confident.
مترادف: complacent, smug
مشابه: cocksure, conceited, content, overconfident, pleased, proud, vain, vainglorious

- a self-satisfied grin
[ترجمه گوگل] یک پوزخند از خود راضی
[ترجمه ترگمان] لبخند satisfied از خود نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• if someone is self-satisfied, they are so pleased about their achievements or their situation that they do not feel there is any need to do anything more.

پیشنهاد کاربران

self satisfied
از خود خوشنود ، خودسَرفراز ، خودشادمان ، خودشادوَر،
خودخوشنود ، خودشاد
pleased
proud of yourself
از خود راضی
خودپسند ، مغرور ، بی اعتنا

بپرس