self regulating

/ˈselfˈreɡjəˌletɪŋ//selfˈreɡjʊleɪtɪŋ/

خود بخود تنظیم شونده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: self-regulation (n.)
(1) تعریف: directing or controlling itself from within, without external help.

- a self-regulating economy
[ترجمه گوگل] یک اقتصاد خودتنظیمی
[ترجمه ترگمان] اقتصاد خود گردان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: working and making adjustments automatically, as a machine.
مشابه: automatic

پیشنهاد کاربران

خود تنظیم
تنظیم خودکار
خود کنترل
خودگردان
خودمختار

بپرس