self induced

/ˈselfˌɪnˈduːst//selfɪnˈdjuːst/

خود وادار کرده، (به وجود آورده شده توسط خود شخص) خودآفرین، اغوا شده توسط نفس خود، ایجاد شده در خود فرد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: produced or brought on by oneself.

- self-induced pain
[ترجمه گوگل] درد خود القا شده
[ترجمه ترگمان] درد ناشی از خود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

در حقوق میتوان معادل《 مستند به فعلِ. . . یا مستند به تقصیرِ. . . . یا تحتِ کنترلِ. . . یا تَعمّدی . . . . یا دانسته. . . یا از روی عمد. . . یا عمدی. . . و خودآگاه. . . 》ترجمه نمود.
مثال:
self - induced frustration
...
[مشاهده متن کامل]

که میتوان ترجمه نمود به:
_ عدم امکان اجرای قرارداد مستند به فعل یا ترک فعل یا تقصیر متعهد
_ انتفای قرارداد مستند به فعل متعهدله
_ امتناع مستند به فعل متعهدله
_ تعذر مستند به فعل و تقصیر یکی از طرفین
_ تعذر تَعمّدی
_ عقیم شدن عمدی و. . . .
که درصورتیه که حادثه موجب تعذر اجرای تعهدات قراردادی، مستند به فعل و تقصیر یکی از طرفین باشه.

خودکرده
خود خواسته
معمولا در کنار کلمه intoxication می آید و معنی مستی خود خواسته می دهد
خودالقایی

بپرس