self exploration

پیشنهاد کاربران

خودکاوشی
🔸 معادل فارسی:
خودکاوی / خودشناسی / جست وجوی درونی / بررسی نفس
در زبان محاوره ای:
کشف کردنِ خودت، شناختن احساسات و خواسته هات، فهمیدنِ اینکه واقعاً کی هستی
- - -
🔸 تعریف ها:
...
[مشاهده متن کامل]

1. ** ( روان شناسی – رشد فردی ) :**
فرایند بررسی احساسات، باورها، ارزش ها و انگیزه های شخصی برای درک بهتر خویشتن.
مثال: *Self - exploration is essential for personal growth. *
خودکاوی برای رشد فردی ضروری است.
2. ** ( فلسفی – درون نگرانه ) :**
کاوش در ماهیت وجودی و معنای زندگی از منظر فردی.
مثال: *Through self - exploration, she sought to understand her purpose in life. *
از طریق خودکاوی، به دنبال درک هدف زندگی اش بود.
3. ** ( درمان محور – روان درمانی ) :**
در جلسات مشاوره یا تراپی، فرد احساسات سرکوب شده یا باورهای ناآگاه خود را می کاود.
مثال: *Therapy encourages self - exploration and emotional awareness. *
روان درمانی به خودکاوی و آگاهی احساسی کمک می کند.
- - -
🔸 مترادف ها:
introspection – self - reflection – self - discovery – self - analysis – self - awareness – inner exploration
- - -
🔸 نکته ی فرهنگی:
در روان شناسی مدرن و فلسفه ی انسان گرایانه ( به ویژه در آثار **Carl Rogers** و **Abraham Maslow** )
*Self - exploration* کلید رسیدن به **خودِ واقعی ( true self ) ** و **تحقق فردی ( self - actualization ) ** است.
در فرهنگ شرقی نیز مفاهیمی مانند **مراقبه ( meditation ) ** و **خودشناسی عرفانی** شباهت نزدیکی با self - exploration دارند.