self employed

/ˈselfemˌplɔɪd//selfɪmˈploɪd/

دارای شغل ازاد، ارباب خود

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: self-employment (n.)
• : تعریف: working for oneself or in one's own business, rather than for an employer.

- a self-employed accountant
[ترجمه گوگل] یک حسابدار خوداشتغال
[ترجمه ترگمان] یک حسابدار به کار گرفته شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• independent, independent contractor. business owner, one who is not a hired laborer
if you are self-employed, you organize your own work, pay, and taxes, rather than being employed by someone who pays you regularly.

پیشنهاد کاربران

استقلال شغلی ، خود اشتغالی
Working for yourself not for a company
کسیکه کارمند کسی نیست و برای خودش کار میکنه
🔴not working for an employer but finding work for yourself or having your own business :
◀️a self - employed roofer
◀️Do you pay less tax if you're self - employed?
فریلنسر
خویش فرما
خود اشتغال
خویش کارفرما ، دارای شغل آزاد
استقلال مالی
کار آزاد یا شغل آزاد
مشاغل مستقل
مشاغل آزاد
خویش فرما، کارآفرین، کاری که manageresh خودت باشی ، حالا به تعبیره ایرانیا کاره آزاد!! اگه نه کاره آزاد معنی نداره هر شغلی یه اسمی داره کاره آزاد یعنی چی!
خود اشتغال
دارای شغل آزاد
دارای شغل آزاد
earning money from one's own business rather than being paid by an employer
شغل آزاد
خویش کارفرما
خودکارفرما
کارفرمای مستقل
صاحب شغل خود
خویش فرما
کارفرما
کارمند=>Self employed=Clark
Earning money from one ś own business rather than being paid by an employer
خود فرما
خود اشتغالی
دارای شغل آزاد ، ارباب خود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس