نظریه خودمختاری ( انگلیسی: Self - determination theory ) STD یک نظریه کلان در مورد انگیزه و شخصیت انسان است که به گرایش های رشد ذاتی افراد و نیازهای روانی ذاتی افراد مربوط می شود[۱] و یکی از پیامدهای جدید نظریه خودشکوفایی مزلو محسوب می شود.
... [مشاهده متن کامل]
این نظریه اعلام می دارد افراد از گرایش فطری ابراز کردن تمایلات و به کار بردن استعدادها، قابلیت ها و غلبه کردن بر چالش ها برخوردارند. تمرکز فرد بر انگیزش درونی به خودمختاری کمک می کند، به این صورت که فرد به خاطر علاقه و چالش خود فعالیت، نه به خاطر پاداش بیرونی، آن را انجام می دهد ( انگیزش بیرونی عبارت است از انجام دادن فعالیت هایی فقط به خاطر پاداش های بیرونی مانند تحسین و ترفیع ) . بین مفاهیم انگیزش درونی و توصیف مزلو از خودشکوفایی شباهت هایی وجود دارد و هر دو به تحقق بخشیدن استعداد و توانایی های فرد به منظور ارضای درونی و نه پاداش بیرونی، مربوط می شوند. [۲]
... [مشاهده متن کامل]
این نظریه اعلام می دارد افراد از گرایش فطری ابراز کردن تمایلات و به کار بردن استعدادها، قابلیت ها و غلبه کردن بر چالش ها برخوردارند. تمرکز فرد بر انگیزش درونی به خودمختاری کمک می کند، به این صورت که فرد به خاطر علاقه و چالش خود فعالیت، نه به خاطر پاداش بیرونی، آن را انجام می دهد ( انگیزش بیرونی عبارت است از انجام دادن فعالیت هایی فقط به خاطر پاداش های بیرونی مانند تحسین و ترفیع ) . بین مفاهیم انگیزش درونی و توصیف مزلو از خودشکوفایی شباهت هایی وجود دارد و هر دو به تحقق بخشیدن استعداد و توانایی های فرد به منظور ارضای درونی و نه پاداش بیرونی، مربوط می شوند. [۲]
نظریه خود تعیین گری. در این نظریه گفته میشود که انسان به صورت منفعل نسبت به محیظ واکنش نشان نمیدهد، بلکه قادر است به صورت پویا حتی محیظ را شکل دهد. در این نظریه سه نیاز بنیادین یعنی نیاز به استقال، روابظ و شایستگی محور قرار دارند و برآورده شدن آنها نقش کلیدی در عملکرد و شکوفایی انسانی ایفا میکند.
نظریه خودمختاری
نطریه خودتعیین گری