اسم ( noun )
مشتقات: self-determined (adj.), self-determining (adj.)
مشتقات: self-determined (adj.), self-determining (adj.)
• (1) تعریف: the freedom to make decisions for oneself without external pressure or influence.
• مشابه: independence, liberty
• مشابه: independence, liberty
• (2) تعریف: the ability or freedom of a people to decide their own form of government.
• مشابه: independence
• مشابه: independence
- With autonomy came self-determination for this small nation that had long been dominated by foreign powers.
[ترجمه گوگل] با خودمختاری، تعیین سرنوشت برای این ملت کوچک که مدت ها تحت تسلط قدرت های خارجی بود، به وجود آمد
[ترجمه ترگمان] خودمختاری برای این ملت کوچک که مدت ها تحت سلطه نیروهای خارجی بود، خودمختاری وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خودمختاری برای این ملت کوچک که مدت ها تحت سلطه نیروهای خارجی بود، خودمختاری وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید