انتقاد کننده از خود. ملامت کننده خود
مثال:
And I swear by the self - critical soul!
و من سوگند می خورم به روح های انتقاد کننده از خود. / قسم به نفس لوامه
�وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ�
معادل دقیق فارسی نداره دقیق ولی معنی اخلاق کسی رو میده ک دائم داره خودش و دستاوردهاشو نقد می کنه و کوچیک میشماره و بیشتر روی شکست ها و مشکلاتش تمرکز داره تا موفقیت هایش.
self critical
خود نِکوهِشی ، خویش نکوهنده
عیب جویِ خود
خودسرزنشگر
خودانتقادگر یا منتقد به خود
مثال: Paul is too self - critical. He always focuses on his mistakes rather than his accomplishments.
خود انتقادی
Tending to find fault with oneself