صفت ( adjective )
مشتقات: self-centeredly (adv.), self-centeredness (n.)
مشتقات: self-centeredly (adv.), self-centeredness (n.)
• : تعریف: concerned only with oneself; egotistical; selfish.
• متضاد: altruistic, selfless
• مشابه: egocentric, selfish
• متضاد: altruistic, selfless
• مشابه: egocentric, selfish
- too self-centered to understand others' problems
[ترجمه گوگل] بیش از حد خود محور برای درک مشکلات دیگران
[ترجمه ترگمان] برای درک مشکلات دیگران بیش از حد خودخواه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برای درک مشکلات دیگران بیش از حد خودخواه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید