self assertion

/ˈselfəˈsɜːrʃn̩//selfəˈsɜːʃn̩/

ابراز وجود، عرض اندام، ارج خواهی، سماجت، خودبیانگری، خودپسندی، خود را جلو اندازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: self-asserting (adj.), self-assertive (adj.), self-assertingly (adv.), self-assertively (adv.), self-assertiveness (n.)
• : تعریف: the confident or aggressive expression of one's own desires, opinions, or personality.

انگلیسی به انگلیسی

• expressing one's own views

پیشنهاد کاربران

### 🔸 معادل فارسی:
ابراز وجود / ابراز شخصیت / اعلام موضع شخصی
در زبان محاوره ای:
خودتو نشون دادن، حرفتو زدن، جا انداختن خودت، حق تو گرفتن
- - -
### 🔸 تعریف ها:
1. ** ( روان شناسی – فردی ) :**
...
[مشاهده متن کامل]

توانایی بیان خواسته ها، احساسات، یا عقاید خود به صورت محترمانه و قاطع، بدون پرخاش یا انفعال
> مثال: *Self - assertion is key to building healthy boundaries. *
> ابراز وجود کلید ساختن مرزهای سالمه.
2. ** ( اجتماعی – ارتباطی ) :**
رفتاری که فرد در اون خودش رو به عنوان یک شخصیت مستقل و محترم معرفی می کنه
> مثال: *Her self - assertion helped her gain respect at work. *
> ابراز وجودش باعث شد توی محل کار احترام پیدا کنه.
3. ** ( فرهنگی – هویتی ) :**
بیان هویت، ارزش ها، یا باورهای شخصی در برابر فشارهای اجتماعی یا فرهنگی
> مثال: *Minority groups often struggle for self - assertion in dominant cultures. *
> گروه های اقلیت اغلب برای ابراز وجود در فرهنگ غالب تلاش می کنن.
- - -
### 🔸 مترادف ها:
self - expression – confidence – self - possession – assertiveness – self - advocacy

ابراز وجود
اعتماد به نفس
ابرازِ وجود
self assertion ( روان شناسی )
واژه مصوب: خودابرازگری
تعریف: فرایند تأکید بر نظرات خود و انجام اعمالی که نیازها و حقوق و خواسته های فرد را در مرکز توجه قرار می دهد |||متـ . ابراز وجود
خود قاطعیتی