self appointed

/ˈselfəˌpɔɪntəd//selfəˈpɔɪntɪd/

خودگمارده، فضول، منصوب شده بوسیله خویشتن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: designated or named by oneself, usu. to a position of authority.

- a self-appointed leader of the movement
[ترجمه گوگل] یک رهبر خود منصوب جنبش
[ترجمه ترگمان] یک رهبر خود را به عنوان رهبر جنبش انتخاب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• a self-appointed leader or ruler has assumed the position of leader or ruler without anyone else asking them or choosing them to have it.

پیشنهاد کاربران

عبارت self - appointed به کسی گفته می شود که بدون رأی، انتخاب یا درخواست دیگران، خودش را در یک موقعیت یا نقش خاص قرار می دهد، مانند رهبر، سخنگو، قاضی یا نماینده. این اصطلاح معمولاً بار انتقادی دارد.
در تاریخ و فرهنگ، افراد زیادی به عنوان self - appointed شناخته شده اند. در ادامه چند نمونه معروف:
...
[مشاهده متن کامل]

🔹 افراد مشهور self - appointed:
1 الون ماسک – گاهی خود را به عنوان ناجی انسانیت از هوش مصنوعی معرفی می کند، بدون این که جامعه علمی رسماً این نقش را به او بدهد.
2 دونالد ترامپ – خودش را سخنگوی مردم واقعی آمریکا معرفی می کرد، حتی اگر همه با او موافق نبودند.
3 آلکس جونز – مجری برنامه های توطئه محور، خودش را مدافع آزادی بیان و حقیقت گو می داند، بدون اینکه از سوی رسانه های معتبر به رسمیت شناخته شود.
4 کانیه وست – خود را پیام آور الهی یا رهبر فرهنگی اعلام کرده، بدون اینکه این جایگاه از طرف دیگران تأیید شده باشد.
5 گریتا تونبرگ – برخی او را self - appointed فعال محیط زیست می دانند، چون از سن کم به طور مستقل وارد این عرصه شد، گرچه بسیاری هم او را تحسین می کنند.
6 جولیان آسانژ – بنیان گذار ویکی لیکس که خودش را افشاگر حقیقت معرفی کرد، اما منتقدان می گویند که او این نقش را خودسرانه انتخاب کرده است.
7 ایلان ماسک ( دوباره ) – خودش را گاهی سخنگوی تمدن آینده یا مریخ نشین ها معرفی می کند، بدون اجماع علمی یا سیاسی.
8 مارشال اپل وایت – رهبر فرقه "Heaven’s Gate" که خودش را پیام آور موجودات فضایی می دانست.
1 He acted like a self - appointed leader, even though no one asked for his help. 
او مثل یک رهبر خودخوانده رفتار می کرد، با اینکه هیچ کس از او کمک نخواسته بود.
2 The self - appointed expert gave advice that no one trusted. 
آن کارشناس خودخوانده توصیه هایی داد که هیچ کس به آن ها اعتماد نداشت.
3 She became the self - appointed spokesperson for the whole group. 
او خودش را سخنگوی کل گروه معرفی کرد، بدون اینکه کسی انتخابش کند.
4 Self - appointed critics often make the most noise online. 
منتقدان خودخوانده اغلب در اینترنت بیشترین سر و صدا را به پا می کنند.
5 He took on a self - appointed role of judging everyone else’s choices. 
او نقش خودخوانده قضاوت درباره انتخاب های دیگران را به عهده گرفته بود.
6 The town's self - appointed moral guardian tried to shut down the art gallery. 
پاسدار اخلاق خودخوانده شهر سعی کرد گالری هنری را تعطیل کند.
7 Don’t be a self - appointed hero—sometimes people don’t want to be saved. 
قهرمان خودخوانده نباش—گاهی مردم نمی خواهند نجات پیدا کنند.
8 A self - appointed savior, he thought he alone could fix the system. 
او که خودش را ناجی می دانست، فکر می کرد فقط خودش می تواند سیستم را اصلاح کند.
9 The self - appointed advisor kept interrupting with unwanted opinions. 
مشاور خودخوانده مدام با نظرات ناخواسته حرف دیگران را قطع می کرد.
10 Many influencers are self - appointed experts with no real background. 
بسیاری از اینفلوئنسرها کارشناس های خودخوانده ای هستند که پیش زمینه واقعی ندارند.
chatgpt

خودخوانده
خودسرانه، خودخواسته
خودفرموده، خودگماشته
خودسر، خودسرانه

بپرس