seize

/siːz//siːz/

معنی: درک کردن، توقیف کردن، غصب کردن، ضبط کردن، مبتلا کردن، قاپیدن، مصادره کردن، تصاحب کردن، بتصرف آوردن، دچار حمله شدن
معانی دیگر: (در اصل - فئودالیته) قانونا مالک تیول شناختن، بازداشت کردن، دستگیر کردن، به زور به دست آوردن، زورگیری کردن، خلع ید کردن، فروگرفتن، محکم گرفتن، در ربودن، (ناگهان) مستولی شدن، (فکر کسی را) تصرف کردن، (ناگهان) پی بردن، (به دل کسی) برات شدن، بو بردن، (به سرعت از فرصت و غیره) استفاده کردن، بهره ور شدن، (ناگهان) مورد حمله ی بیماری یا سرفه و غیره قرار گرفتن، دچار شدن، (کشتیرانی) به هم بستن (طناب و غیره)، به هم گره زدن، بتصرف اوردن، ربون، دچار حمله مر­ وغیره شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: seizes, seizing, seized
(1) تعریف: to take hold of forcibly and quickly.
مترادف: grab
متضاد: let go, release, relinquish, surrender
مشابه: capture, clasp, clutch, commandeer, confiscate, grasp, grip, snap, snap up, snatch, take, usurp

- The police officer seized the man's gun.
[ترجمه محسن احمدآبادی] افسر پلیس تفنگ آن مرد را مصادره کرد
|
[ترجمه گوگل] افسر پلیس اسلحه این مرد را کشف و ضبط کرد
[ترجمه ترگمان] افسر پلیس تفنگش را برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The smuggled birds were found and seized at the airport.
[ترجمه ليلا] پرندگان قاچاق شده در فرودگاه کشف و توقیف شدند
|
[ترجمه khalid] پرندگان قاچاق شده در فرودگاه کشف و ظبط شدند.
|
[ترجمه گوگل] پرندگان قاچاق در فرودگاه کشف و ضبط شد
[ترجمه ترگمان] پرندگان قاچاق در فرودگاه پیدا و ضبط شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to apprehend mentally.
مترادف: apprehend, catch, comprehend, grasp, understand
مشابه: absorb, embrace, fathom, gather, get, know, master, perceive, read, savvy

- He seized the concept immediately.
[ترجمه گوگل] او بلافاصله این مفهوم را کشف کرد
[ترجمه ترگمان] او بلافاصله این مفهوم را کشف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to quickly take advantage of.
مترادف: embrace
متضاد: lose
مشابه: act upon, grasp, snap, take, utilize

- Seize the opportunity while it lasts.
[ترجمه eRf] فرصت را تا زمانی که وجود دارد، غنیمت بدان.
|
[ترجمه گوگل] فرصت را تا زمانی که ادامه دارد غنیمت بشمارید
[ترجمه ترگمان] فرصت را غنیمت شمرد و فرصت را غنیمت شمرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to capture.
مترادف: capture, catch
متضاد: free, liberate
مشابه: abduct, apprehend, arrest, bag, bust, collar, corral, kidnap, nab, pinch

- The enemy soldiers seized the fort.
[ترجمه گوگل] سربازان دشمن قلعه را تصرف کردند
[ترجمه ترگمان] سربازان دشمن دژ را گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The police seized the leader of the gang.
[ترجمه گوگل] پلیس سرکرده باند را دستگیر کرد
[ترجمه ترگمان] پلیس رهبر باند را دستگیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: to take absolute control over.
مترادف: possess
مشابه: control, dominate, overpower, overwhelm

- She was seized by worry.
[ترجمه گوگل] نگرانی او را فرا گرفته بود
[ترجمه ترگمان] نگرانی او را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to take something for oneself powerfully and quickly (usu. fol. by on or upon).
مترادف: grasp, snatch
مشابه: grab, pluck

- She seized on the opportunity to speak her mind.
[ترجمه گوگل] او از فرصت استفاده کرد و نظرش را بیان کرد
[ترجمه ترگمان] از این فرصت استفاده کرد تا تصمیمش را عوض کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of machine parts, to fuse together so as to prevent operation, usu. because of heat (often fol. by up).
مشابه: fuse, grab

- The dishwasher motor seized up.
[ترجمه گوگل] موتور ماشین ظرفشویی توقیف شد
[ترجمه ترگمان] ماشین ظرفشویی بزرگ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to seize a criminal suspect
متهم به جرم را دستگیر کردن

2. to seize power
به زور به قدرت رسیدن

3. to seize smuggled goods
کالاهای قاچاق را مصادره کردن

4. they will seize any excuse to stop work
آنها از هر بهانه ای برای خواباندن کار استفاده خواهند کرد.

5. Seize (or Take) time by the forelock.
[ترجمه گوگل]با جلو قفل زمان را بگیرید (یا بگیرید)
[ترجمه ترگمان]دست کاکلش را بگیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Seize the present day, trusting the morrow as little as may be.
[ترجمه گوگل]امروز را غنیمت بشمارید و تا حد ممکن به فردا اعتماد کنید
[ترجمه ترگمان]روز هدیه را بگیرید و فردا به همان کوچکی که ممکن است اعتماد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Carpe diem (Pluck the day; Seize the day).
[ترجمه گوگل]Carpe diem (روز را بچین، روز را غصب کن)
[ترجمه ترگمان]Carpe روزانه (Pluck روز؛ موقعیت ها را بدانید)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Seize the opportunity when it comes up.
[ترجمه گوگل]وقتی فرصت پیش آمد از آن استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]وقتی که بحثش پیش بیاد از این فرصت استفاده کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She tried to seize the gun from him.
[ترجمه گوگل]سعی کرد اسلحه را از او بگیرد
[ترجمه ترگمان]سعی کرد تفنگ را از او بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't be disappointed on the journey of life. There are friends in the world. Seize your chance and value your opportunities. May our friendship be everlasting.
[ترجمه گوگل]در سفر زندگی ناامید نشوید دوستانی در دنیا وجود دارند از شانس خود استفاده کنید و برای فرصت های خود ارزش قائل شوید باشد که دوستی ما جاودانه باشد
[ترجمه ترگمان]از سفر زندگی ناامید نشوید دوستانی در دنیا هستند شانس خود را غنیمت بدانید و به فرصت های خود دست پیدا کنید دوستی ما جاودان خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Political instability helped the army to seize power.
[ترجمه گوگل]بی ثباتی سیاسی به ارتش کمک کرد تا قدرت را به دست گیرد
[ترجمه ترگمان]بی ثباتی سیاسی به ارتش کمک کرد تا قدرت را بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The bank can seize the asset in the event of a default in payment.
[ترجمه گوگل]در صورت عدم پرداخت، بانک می تواند دارایی را توقیف کند
[ترجمه ترگمان]بانک می تواند دارایی را در صورت عدم پرداخت بدهی بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The wrestlers try to seize hold of each other.
[ترجمه گوگل]کشتی گیران سعی می کنند یکدیگر را به چنگ آورند
[ترجمه ترگمان]کشتی گیران تلاش می کنند که دست یکدیگر را بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My joints seize up in the cold weather.
[ترجمه گوگل]مفاصلم در هوای سرد گرفتار می شوند
[ترجمه ترگمان]مفصل ها را در هوای سرد به دست می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was quick to seize on this idea.
[ترجمه گوگل]او به سرعت به این ایده پی برد
[ترجمه ترگمان]خیلی زود از این فکر منصرف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درک کردن (فعل)
comprehend, hear, induct, appreciate, intuit, realize, apperceive, understand, perceive, apprehend, fathom, seize, discern, catch, follow, compass, savvy, cognize, interpret

توقیف کردن (فعل)
grab, suppress, apprehend, arrest, book, confiscate, detain, distrain, embay, seize, intern, sequester, pull in, impound, sequestrate

غصب کردن (فعل)
confiscate, arrogate, usurp, deforce, seize

ضبط کردن (فعل)
trace, attach, manage, record, confiscate, seize, file, place on file, tape

مبتلا کردن (فعل)
capture, seize

قاپیدن (فعل)
snatch, grab, snap, swoop, grasp, seize, catch, ravish, raven, pinch, nab, nail, grab off

مصادره کردن (فعل)
requisition, confiscate, seize, escheat, sequester, expropriate

تصاحب کردن (فعل)
seize, seise

به تصرف درآوردن (فعل)
seize

دچار حمله شدن (فعل)
seize

تخصصی

[حقوق] ضبط کردن، توقیف کردن، مصادره کردن، گرفتن، قانونأ متصرف شدن، تصرف کردن

انگلیسی به انگلیسی

• take forcibly; grasp, hold; comprehend, understand; expropriate, confiscate; capture, apprehend; take control of; take advantage of promptly; attack; (law) make a person the legal owner of merchandise or property; lash, tie or fasten something using several turns with a rope or cord
if you seize something, you take hold of it quickly and firmly.
when a group of people seize a place, or seize control of it, they take control of it quickly and suddenly, using force.
when someone is seized, they are arrested or captured.
if you seize an opportunity, you take advantage of it, and do something that you want to do.
if you seize on something or seize upon it, you show great interest in it, often because it is useful to you.
if a part of your body seizes up, it suddenly becomes too painful to move, because you have strained it.
you can also say something such as an engine, machine, or system seizes up when it stops working altogether.

پیشنهاد کاربران

به چنگ آوردن
به زور بدست اوردن
همون غصب کردن خودمون میشه
They have sized my wallet and closed my account
Seize an opportunity
بدست اوردن فرصت
* زیاد کاربرد دارد *
رو هوا زدن ( فرصت ها )
از آنِ خود کردن
گرفتن
مثال: The police seized the stolen goods.
پلیس کالاهای دزدیده شده را گرفت.
تشنج ( در پزشکی )
مصادره کردن
توقیف کردن، تصرف کردن، ضبط کردن
گرفتن، اسیر کردن، بازداشت کردن
Seize him!
درک کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : seize
✅️ اسم ( noun ) : seizure
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
از آن خود کردن
1. به سرعت گرفتن
2. چنگ زدن
3. درک ذهنی، مخصوصاً به سرعت
4. تصرف ذهنی
5. تصرف سریع و اجباری
6. تصرف قانونی.
7. تحت بازداشت قرار دادن
8. به زور گرفتن
9. استفاده فوری از
10. دریایی
...
[مشاهده متن کامل]

بستن ( دو طناب به هم یا یک قطعه دنده به یک طناب )
11. ( قطعات مکانیکی ) گیر کردن، مخصوصاً به دلیل حرارت زیاد
12. باید از آن یاد گرفت.
13. گفتگو با

If the police or other officials seize something, they take possession of it with legal authority
کشف کردن
Customs officers at Heathrow have seized 60 kilos of heroin
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/seize
To take sth quickly and keep or hold it
توقیف کردن، ضبط کردن
Germany seizes Russian billionair Alisher Usmanov's $600m superyatch
1. ناگهانی و محکم گرفتن چیزی
2. به زور تصاحب گرفتن چیزی
- غنیمت شماردن .
- Seize the day یعنی "دم را غنیمت شمار" ، برگرفته از فیلم انجمن شاعران مرده .
۱. ربودن = grab
۲. قاپیدن فرصت
( فعل )
دچار حمله صرع شدن هم معنی میده
Seize them : دستگیرشون کنید
محکم گرفتن
He seized the stick firmly with his teeth
https://worldfolklore. net/index. php/2020/12/29/the - tortoise - and - the - ducks/
گیرپاژ کردن به هنگام گرم شدن درعلم مکانیک، گرفتن، گیر کردن
اسیر کردن ، اسیر گرفتن
در صخره نوردی به معنای محکم گرفتن
غنیمت شمردن
حقوق جزا: توقیف
بازداشت ، دستگیری ، دست یابی

Seize the moment
درلحظه خوش باش
در اختیار گرفتن
بدست آوردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)

بپرس