فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: segregates, segregating, segregated
حالات: segregates, segregating, segregated
• (1) تعریف: to separate or place apart from others or from the majority of a group, people, or the like; isolate.
• مترادف: isolate, separate
• مشابه: detach, dissociate, disunite, divide, ostracize, seclude, sequester
• مترادف: isolate, separate
• مشابه: detach, dissociate, disunite, divide, ostracize, seclude, sequester
- Mentally handicapped students are generally segregated from the non-handicapped majority.
[ترجمه گوگل] دانش آموزان معلول ذهنی عموماً از اکثریت غیر معلولان جدا می شوند
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان معلول ذهنی بطور کلی از اکثریت غیر معلول جدا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان معلول ذهنی بطور کلی از اکثریت غیر معلول جدا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Blacks were segregated from whites under racist laws.
[ترجمه گوگل] سیاه پوستان بر اساس قوانین نژادپرستانه از سفیدپوستان جدا شدند
[ترجمه ترگمان] سیاه ها از سفیدها با قوانین نژادی جدا شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سیاه ها از سفیدها با قوانین نژادی جدا شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to require or enforce the separation or isolation of (a race, religious sect, class, or the like) from the dominant group in a society or from the society at large.
• مشابه: ostracize, quarantine, sequester
• مشابه: ostracize, quarantine, sequester
- The colonial government segregated the native tribes.
[ترجمه گوگل] دولت استعماری قبایل بومی را از هم جدا کرد
[ترجمه ترگمان] دولت استعماری قبایل بومی را از هم جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دولت استعماری قبایل بومی را از هم جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to enforce or impose racial, religious, or similar separation in.
• متضاد: desegregate, integrate
• مشابه: separate
• متضاد: desegregate, integrate
• مشابه: separate
- Many cities continued to segregate their schools despite the new law.
[ترجمه گوگل] بسیاری از شهرها علیرغم قانون جدید به جداسازی مدارس خود ادامه دادند
[ترجمه ترگمان] علی رغم این قانون جدید، بسیاری از شهرها همچنان به جداسازی مدارس خود ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] علی رغم این قانون جدید، بسیاری از شهرها همچنان به جداسازی مدارس خود ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to come to be set apart from the dominant or larger part of a body or group.
• مشابه: dissociate, disunite, divide, separate
• مشابه: dissociate, disunite, divide, separate
• (2) تعریف: to enforce separation on the basis of race, religion, class, or the like.
• متضاد: desegregate, integrate
• متضاد: desegregate, integrate
اسم ( noun )
مشتقات: segregable (adj.), segregative (adj.), segregator (n.)
مشتقات: segregable (adj.), segregative (adj.), segregator (n.)
• : تعریف: that which has been segregated.