1. he seems like a man without hope
او ظاهر مردی را دارد که عاری از امید است.
2. he seems thoroughly posted up on the political situation
ظاهرا به وضع سیاسی خیلی وارد است.
3. he seems to be a candidate for the penitentiary
چنین پیداست که روزی سر و کارش به ندامتگاه خواهد افتاد.
4. he seems to be in the doldrums today
امروز خیلی افسرده به نظر می رسد.
5. he seems to be on to something
گویی از چیزی خبر دارد.
6. he seems to know the truth
چنین می نماید که از واقعیت آگاه است.
7. it seems (that) he had lost his way
ظاهرا راه خود را گم کرده بود.
8. it seems as if she is always complaining
به نظر می رسد که او همیشه شاکی است.
9. it seems easy, let me too have a try at it
به نظر آسان می نماید بگذار من هم آن را بیازمایم.
10. it seems good to me
به نظر خوب است.
11. it seems he was there too
احتمالا او هم آنجا بود.
12. it seems like there has been some jiggery- pokery
از ظواهر چنین برمی آید که حقه بازی در کار بوده است.
13. it seems like this husband and wife were meant for each other
به نظر می رسد که این زن و شوهر برای هم ساخته شده اند.
14. she seems calm on the outside
او در ظاهر آرام به نظر می رسد.
15. she seems full of my company
به نظر می رسد که از مصاحبت من سیر شده است.
16. she seems to be courting insults
مثل اینکه هوس توهین شنیدن به سرش زده است.
17. somebody seems to have put a jinx on this radio; it breaks down for no reason
مثل اینکه یک کسی این رادیو را طلسم کرده است ; بی خودی خاموش می شود.
18. something seems to be the matter
مثل اینکه اشکالی پیش آمده است.
19. something seems to be up
مثل اینکه یک چیزی در شرف وقوع است.
20. suffering seems to be her portion in life
سرنوشت او در زندگی ظاهرا جز مشقت نیست.
21. there seems no point in going
ظاهرا رفتن بی معنی است.
22. what seems ugly to you is my beloved
محبوب من است آنکه به نزدیک تو زشت است
23. having fun seems to be her only purpose in life
ظاهرا یگانه هدف او در زندگی خوش گذرانی است.
24. his poetry seems labored and artificial
شعر او ثقیل و مصنوعی می نماید.
25. my childhood seems happier in retospect than it did then
از دید امروز کودکی من شادتر از آن بود که آن روزها فکر می کردم.
26. the patient seems to be out of the woods
به نظر می رسد که بیمار از خطر جسته است.
27. the populace seems happy with this government
مردم از این دولت راضی به نظر می رسند.
28. the universe seems to be expanding
به نظر می رسد که جهان در حال گسترش است.
29. the victim seems to have struggled with his assailant
بنظر می رسد که مقتول با ضارب خود مبارزه ی بدنی کرده است.
30. their marriage seems rocky
ازدواج آنها ظاهرا پایه ی قرصی ندارد.
31. this house seems to have a hoodoo in it; we're all getting sick
مثل اینکه این خانه بدیمن است،همه داریم بیمار می شویم.
32. this work seems to be leading nowhere
ظاهرا این کار به جایی نخواهد رسید.
33. a story that seems incredible
داستانی که به نظر باور نکردنی می رسد
34. helping the poor seems to be at a discount today!
ظاهرا این روزها دستگیری از مسکینان چندان متداول نیست !
35. our new neighbor seems to be very combative
ظاهرا همسایه ی جدید ما خیلی اهل دعوا و مرافعه است.
36. the long vacation seems to have rejuvenated her
چنین می نماید که تعطیلات طولانی او را جوان کرده است.
37. the whole nation seems satisfied
قاطبه ی ملت راضی به نظر می رسد.
38. today the patient seems very low
امروز بیمار خیلی بی رمق می نماید.
39. beside yours my share seems small
در مقایسه با سهم تو سهم من کوچک است.
40. the surface of the society seems calm
ظاهر جامعه آرام به نظر می رسد.
41. without my children, the house seems lonesome, silent, and almost dead
بدون بچه ها،خانه خلوت و بی سر و صدا و تقریبا مرده به نظر می رسد.
42. almost any poem matched with his seems inferior
در مقایسه با شعر او تقریبا هر شعری پست می نماید.
43. he works all the time and seems to have no outside interests
او همیشه کار می کند و ظاهرا علایق دیگری ندارد.
44. today is one of those days; nothing seems to go my way!
امروز یکی از آن روزهاست،هیچ کاری بر وفق مرادم انجام نمی شود!