به نظر رسیدن
به نظر رسیدن که
That seemed like the best method.
به نظر می رسید که این بهترین روش است.
این بهترین روش به نظر می رسید.
انگار بهترین روش همین بود.
به نظر رسیدن که
به نظر می رسید که این بهترین روش است.
این بهترین روش به نظر می رسید.
انگار بهترین روش همین بود.
مثل اینکه
It doesn't seem like you can postpone making that decision much longer.
مثل اینکه نمی تونی تصمیم گیری ات رو عقب بیندازی.
مثل اینکه نمی تونی تصمیم گیری ات رو عقب بیندازی.
دیدن ، تایید ، موردتوجه
دیدن، فهمیدن، موردتوجه
به منزله
شبیه به نظررسیدن
به نظر میاد که انگار