seeds


معنی: اولاد

جمله های نمونه

1. seeds spire under suitable conditions
تحت شرایط مناسب دانه می روید.

2. scatter seeds for it is fufilling . . .
. . . دانه بیافشان که خوش آسایش است

3. the seeds will sprout in a few days
ظرف چند روز تخم ها جوانه خواهند زد.

4. viable seeds
بذرهای رستنی

5. shelled sunflower seeds
تخمه ی آفتاب گردان مغز کرده

6. to plant seeds
تخم کاشتن

7. to scatter seeds
تخم افشاندن،دانه پاشیدن

8. . . . . you planted the seeds of love in me!
. . . . تخم محبت به دلم کاشتی !

9. farmers who sow seeds . . .
برزگرانی که دانه می پرورند . . .

10. pari scattered the seeds in the flower garden
پری تخم ها را در باغچه پاشید.

11. to sow the seeds of hatred
تخم تنفر را (در دل ها) کاشتن

12. salted and roasted pumpkin seeds
تخمه کدوی نمک زده و برشته

13. we ate grapes and spat the seeds at each other
انگور می خوردیم و هسته های آن را به هم تف می کردیم.

مترادف ها

اولاد (اسم)
slip, breed, issue, posterity, offsprings, progenies, seeds

پیشنهاد کاربران

تخمه
دانه
دانه ها
درباره زبان مثلا مکالمه معنی های انواع کتابهای زبان بنویسید تا مشکل ما جوانها در بعضی از بخشهای زبا حل بشه

بپرس