see the light

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to come into existence.

(2) تعریف: to become publicly known.

(3) تعریف: to understand something not previously understood.

جمله های نمونه

1. We finally made him see the light.
[ترجمه گوگل]بالاخره باعث شدیم او نور را ببیند
[ترجمه ترگمان]بالاخره مجبورش کردیم که نور رو ببینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She could still see the light flickering behind her closed lids.
[ترجمه گوگل]او هنوز می توانست نوری را که پشت پلک های بسته اش سوسو می زد، ببیند
[ترجمه ترگمان]هنوز می توانست نور چراغ پشت پلک های بسته اش را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He thinks she's wonderful but he'll soon see the light !
[ترجمه گوگل]او فکر می کند او فوق العاده است اما به زودی نور را خواهد دید!
[ترجمه ترگمان]او فکر می کند که او فوق العاده است، اما به زودی نور را خواهد دید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He could see the light through the frosted glass.
[ترجمه گوگل]او می توانست نور را از طریق شیشه مات ببیند
[ترجمه ترگمان]نور را از میان شیشه های مات یلدا می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some of these documents will probably never see the light of day.
[ترجمه گوگل]برخی از این اسناد احتمالا هرگز نور روز را نخواهند دید
[ترجمه ترگمان]برخی از این اسناد احتمالا هرگز نور روز را نخواهند دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They're jockeying for position the moment they see the light at the end of the tunnel.
[ترجمه گوگل]آنها در لحظه ای که نور را در انتهای تونل می بینند برای موقعیت جوکی می کنند
[ترجمه ترگمان]ان ها منتظر موقعیتی هستند که در پایان تونل نور را ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. From two blocks away you can see the light radiating up into the sky.
[ترجمه گوگل]از دو بلوک دورتر می‌توانید نوری را ببینید که به آسمان می‌تابد
[ترجمه ترگمان]از دو بلوک دورتر می توانید نوری که از آسمان ساطع می شود را ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most observers predict the bill won't see the light of day until at least January.
[ترجمه گوگل]اکثر ناظران پیش‌بینی می‌کنند که لایحه حداقل تا ژانویه روشن نخواهد شد
[ترجمه ترگمان]اغلب ناظران پیش بینی می کنند که این لایحه روشنایی روز تا حداقل ژانویه را نخواهد دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I can see the light under Marie's door, but there's no noise or nothing.
[ترجمه گوگل]من می توانم نور زیر در ماری را ببینم، اما نه صدایی می آید و نه چیزی
[ترجمه ترگمان]می توانم نور را زیر در ماری ببینم، اما هیچ صدایی یا هیچ صدایی در کار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We can only hope the mayor will see the light and close down all these sex shops.
[ترجمه گوگل]ما فقط می توانیم امیدوار باشیم که شهردار نور را ببیند و همه این فروشگاه های جنسی را ببندد
[ترجمه ترگمان]ما فقط می توانیم امیدوار باشیم که شهردار نور را ببیند و همه این فروشگاه های سکس را تعطیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Jessica felt her eyes close but could see the light, two hot white searchlights, hot red spots.
[ترجمه گوگل]جسیکا احساس کرد که چشمانش بسته شده است، اما می تواند نور، دو نورافکن سفید داغ، نقاط قرمز داغ را ببیند
[ترجمه ترگمان]جسیکا چشم هایش را به هم نزدیک کرد، اما می توانست نور را ببیند، دو نور سفید درخشان، نقطه های قرمز داغ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lu - step staircase 32 meters, suddenly see the light, yellowya dong panoramic view of peaks.
[ترجمه گوگل]لو - پله پله 32 متری، به طور ناگهانی نور، چشم انداز پانوراما یلویا دونگ از قله ها را ببینید
[ترجمه ترگمان]پلکان \"لو\" ۳۲ متر، ناگهان به نظر می رسد که از دید panoramic dong شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You try to see the light side of all situations.
[ترجمه گوگل]شما سعی می کنید جنبه روشن همه موقعیت ها را ببینید
[ترجمه ترگمان]شما سعی می کنید جنبه روشن همه شرایط را ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I figured the pictures would never see the light of day, and as time went by I forgot all about them.
[ترجمه گوگل]فکر می‌کردم که عکس‌ها هرگز نور روز را نخواهند دید و با گذشت زمان همه آنها را فراموش کردم
[ترجمه ترگمان]با خودم فکر کردم که این تصاویر هرگز نور روز را نمی بینند، و وقتی که گذشت همه چیز را در مورد آن ها فراموش کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. As the exams approached, she felt that at last she could see the light at the end of the tunnel.
[ترجمه گوگل]با نزدیک شدن به امتحانات، او احساس کرد که بالاخره می تواند نور انتهای تونل را ببیند
[ترجمه ترگمان]همچنان که امتحانات نزدیک می شد، احساس می کرد که سرانجام نور را در انتهای تونل می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• come into the light of the world, be born; come out to the spotlight, become famous; understand the truth, catch on

پیشنهاد کاربران

ذهن کسی جرقه خوردن
( فهمیدن چیزی که قبلا نمی دانست )
متوجه شدن، به حقیقت پی بردن، فهمیدن،
به حقیقت پی بردن ( به دینی گرویدن ) ،
آشکار شدن، پیدا شدن، آفتابی شدن،
به وجود آمدن،
به دنیا آمدن
اعتقادات دینی خود را عوض کردن
یک دفعه ای متوجه چیزی شدن یا قبول کردن چیزی
به اهمیت چیزی پی بردن
ناگهان چیزی را فهمیدم
ناگهان متوجه شدم

بپرس