sedition

/səˈdɪʃn̩//sɪˈdɪʃn̩/

معنی: اشوب، اغتشاش، فتنه، طغیان، شورش
معانی دیگر: فتنه انگیزی، آشوب انگیزی، فاسد، فتنه جویی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: actions or speech intended or serving to create rebellion against a government.

- The distribution of the inflammatory pamphlets constituted sedition.
[ترجمه گوگل] توزیع جزوه های التهابی فتنه را تشکیل می داد
[ترجمه ترگمان] توزیع نشریات inflammatory، فتنه را به وجود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Trade Union leaders were charged with sedition.
[ترجمه گوگل]سران اتحادیه کارگری به فتنه متهم شدند
[ترجمه ترگمان]رهبران اتحادیه های کارگری به فتنه متهم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Government officials charged him with sedition.
[ترجمه گوگل]مقامات حکومتی او را به فتنه گری متهم کردند
[ترجمه ترگمان]مقامات دولتی او را به فتنه متهم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Sedition Act was repealed several years later but never declared in violation of the First Amendment.
[ترجمه گوگل]قانون فتنه چندین سال بعد ملغی شد اما هرگز برخلاف اصلاحیه اول اعلام نشد
[ترجمه ترگمان]قانون Sedition چند سال بعد لغو شد، اما هرگز در تخطی از متمم اول اعلام نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some of them, such as sedition in both its Jacobite and Jacobin forms, have always interested historians.
[ترجمه گوگل]برخی از آنها، مانند فتنه به دو صورت یعقوبی و یعقوبی، همواره مورخان را مورد توجه قرار داده است
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها، مانند فتنه در هر دو شکل Jacobite و ژاکوبنها، همواره به مورخان علاقه مند هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Tried in Hanoi on charges of sedition, he died under house arrest in Hue fifteen years later.
[ترجمه گوگل]او که به اتهام فتنه در هانوی محاکمه شد، پانزده سال بعد در حبس خانگی در Hue درگذشت
[ترجمه ترگمان]او در شهر هانوی به اتهام فتنه، در گذشت ۱۵ سال بعد براثر بازداشت خانگی درگذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Crime, and even sedition, festered in the crowded streets.
[ترجمه گوگل]جنایت و حتی فتنه در خیابان های شلوغ چرکین شد
[ترجمه ترگمان]جنایت و حتی فتنه و هرج و مرج در خیابان های پرجمعیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Revolution remained a military sedition and appeared likely to die a natural death.
[ترجمه گوگل]انقلاب یک فتنه نظامی باقی ماند و به نظر می رسید که به مرگ طبیعی خواهد مرد
[ترجمه ترگمان]انقلاب یک فتنه نظامی باقی ماند و به احتمال زیاد مرگ طبیعی را بدرود گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The clubs were suspected of being centres of sedition.
[ترجمه گوگل]باشگاه ها مظنون به کانون فتنه بودند
[ترجمه ترگمان]این باشگاه ها مظنون به مراکز فتنه بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The charges were preaching sedition in three published articles.
[ترجمه گوگل]این اتهامات در سه مقاله منتشر شده تبلیغ فتنه بود
[ترجمه ترگمان]این اتهامات در سه مقاله منتشر شده در حال تبلیغ فتنه بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was then arrested and charged with sedition.
[ترجمه گوگل]سپس دستگیر و به اتهام فتنه انگیزی متهم شد
[ترجمه ترگمان]سپس او را دستگیر کردند و به فتنه متهم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hu was arrested on charges of sedition.
[ترجمه گوگل]هو به اتهام فتنه دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]هیو به اتهام فتنه دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. On her return she was imprisoned for sedition, a charge arising from articles published in her newspaper during her absence.
[ترجمه گوگل]در بازگشت به دلیل فتنه گری به زندان افتاد، اتهامی که ناشی از مقالات منتشر شده در روزنامه او در زمان غیبت او بود
[ترجمه ترگمان]او پس از بازگشت به زندان به اتهام فتنه، اتهامی که از مقالات منتشر شده در روزنامه در زمان غیبتش منتشر شده بود، زندانی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The move was a stunning act of sedition and a dagger to Patty's heart the beginning of the end of her life in Ramsey Hill.
[ترجمه گوگل]این حرکت یک اقدام خیره کننده از فتنه و خنجر به قلب پتی آغاز پایان زندگی او در رمزی هیل بود
[ترجمه ترگمان]این حرکت نمایشی شگفت انگیز از فتنه و خنجری به قلب پتی آغاز پایان عمرش در Ramsey هیل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His denial of sedition was a denial of violence.
[ترجمه گوگل]انکار فتنه او نفی خشونت بود
[ترجمه ترگمان]انکار فتنه، انکار خشونت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The usual penalty for sedition was a humiliating death by crucifixion, but according to the gospels, the Roman governor Pontius Pilate ruled that Jesus was not guilty of any such civil crime.
[ترجمه گوگل]مجازات معمول برای فتنه، مرگ تحقیرآمیز به صلیب کشیدن بود، اما طبق اناجیل، فرماندار رومی، پونتیوس پیلاطس حکم داد که عیسی در چنین جنایت مدنی گناهکار نیست
[ترجمه ترگمان]مجازات معمول برای فتنه، مرگی خفت اور بود، اما طبق انجیل، حاکم روم، Pontius پی لات، حکم داد که عیسی هیچ گناهی از این قبیل مرتکب نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشوب (اسم)
alarm, turbulence, disturbance, alarum, riot, tumult, unrest, revolution, commotion, sedition, fury, fuss, ruckus, turbulency, convulsion, hurly-burly, misrule

اغتشاش (اسم)
bewilderment, confusion, disarray, turbulence, rummage, anarchy, babel, commotion, sedition, turbulency, garboil, topsy-turvydom

فتنه (اسم)
seduction, riot, temptation, sedition, intrigue, devilry, insurrection

طغیان (اسم)
outbreak, riot, sedition, rebellion, outburst, insurgency, insurgence, insurrection, revolt, overflow, uprising, high water, rage of the sea, rout

شورش (اسم)
uproar, riot, revolution, mutation, sedition, worry, rebellion, insurgency, insurgence, insurrection, revolt, uprising

تخصصی

[حقوق] فتنه، آشوب، تحریک علیه دولت

انگلیسی به انگلیسی

• provocation of dissent, act of promoting rebellion (especially against the government)
sedition is speech, writing, or behaviour intended to encourage rebellion or resistance against the government.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Conduct or speech inciting people to rebel against the authority of a state 🏴‍☠️
🔍 مترادف: Rebellion
✅ مثال: The government arrested the leaders for sedition after they incited a revolt.
فتنه انگیزی. آشوبگری
مثال:
Seeking to cause sedition among you
در پی ایجاد فتنه انگیزی و آشوبگری در میان شما هستند.
�یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ�
آشوب، اغتشاش، فتنه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : sedition / seditionary
✅️ صفت ( adjective ) : seditionary / seditious
✅️ قید ( adverb ) : _
فتنه انگیزی
To incite people to rebel against the government to overthrow it
آشوب. اغتشاش

بپرس