sediment

/ˈsedəmənt//ˈsedɪmənt/

معنی: رسوب، ته نشین، طاقی، ته نشست، درده، لای، رسوب کردن
معانی دیگر: نهشت، نهشته، ته نهشت، درد، لرت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: solid material that settles to the bottom of a liquid.
مترادف: dregs, lees, settlings
مشابه: deposit, ground

(2) تعریف: in geology, material deposited by water, wind, or ice.
مشابه: deposit

جمله های نمونه

1. the sediment at the bottom of a vinegar bottle
نهشت ته بطری سرکه

2. There was a brown sediment in the bottom of the bottle.
[ترجمه Z.rsl] ماده ایی که ته نشین میشود وچگالی بیشتری دارد
|
[ترجمه گوگل]یک رسوب قهوه ای رنگ در ته بطری وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در ته بطری یک رسوب قهوه ای رنگ وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The sediment settled and the water was clear.
[ترجمه زحل] رسوبات ته نشین شد و آب شفاف و زلال شد.
|
[ترجمه گوگل]رسوب نشست و آب زلال بود
[ترجمه ترگمان]آب جا به جا شد و آب شفاف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Or, what were the source rocks of a sediment?
[ترجمه گوگل]یا سنگ های منشا یک رسوب چه بوده اند؟
[ترجمه ترگمان]یا، منبع آب یه رسوبات چی بوده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Cold and shaken from the journey, thick with sediment and drunk from a plastic beaker, it tasted like medicine.
[ترجمه گوگل]سرد و لرزان از سفر، غلیظ از رسوب و مست از یک بشر پلاستیکی، طعم دارو می داد
[ترجمه ترگمان]سرد و لرزان از سفر، غلیظ از رسوبات و نوشیدن یک ظرف پلاستیکی، مزه دارو می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In consequence the use of sedimentation columns or tubes to determine the fall velocities of sediment particles has become very popular.
[ترجمه گوگل]در نتیجه استفاده از ستون ها یا لوله های ته نشینی برای تعیین سرعت سقوط ذرات رسوب بسیار رایج شده است
[ترجمه ترگمان]در نتیجه استفاده از ستون های رسوب و یا لوله ها برای تعیین سرعت سقوط ذرات رسوب بسیار محبوب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Over millions of years, large amounts of sediment have been transported through this area from the Himalayas to the Arabian sea.
[ترجمه گوگل]طی میلیون ها سال، مقادیر زیادی رسوب از طریق این منطقه از هیمالیا به دریای عرب منتقل شده است
[ترجمه ترگمان]طی میلیون ها سال، مقدار زیادی رسوب از طریق این منطقه از هیمالیا تا دریای عمان منتقل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The slimy floor of shifting sediment is useless to young oysters in search of a hard sea bed for a lifetime's home.
[ترجمه گوگل]کف لزج رسوبات متحرک برای صدف های جوانی که در جستجوی بستر سخت دریا برای خانه ای برای یک عمر هستند بی فایده است
[ترجمه ترگمان]کف لجن of در جستجوی صدف جوان در جستجوی یک رختخواب سخت برای یک زندگی در خانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Furthermore, simple measurements of sediment at a point represent only the net result of all the processes going on upstream.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، اندازه‌گیری‌های ساده رسوب در یک نقطه، تنها نتیجه خالص تمام فرآیندهایی است که در بالادست انجام می‌شوند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، اندازه گیری ساده رسوب در یک نقطه تنها نتیجه خالص همه فرایندهایی است که در بالادست حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sediment also clogs the gills of fishes.
[ترجمه گوگل]رسوبات همچنین آبشش ماهی ها را مسدود می کند
[ترجمه ترگمان]Sediment ها هم پر از ماهی ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This suggests that the subducted sediment somehow survived as a chemically and physically distinct region large enough to avoid obliteration by diffusion.
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که رسوب فرورانش شده به نحوی به عنوان یک منطقه شیمیایی و فیزیکی متمایز به اندازه کافی بزرگ باقی مانده است تا از محو شدن توسط انتشار جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که رسوب subducted به گونه ای از یک منطقه متمایز فیزیکی و فیزیکی به اندازه کافی بزرگ باقی مانده است تا از محو شدن با نفوذ اجتناب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Coring equipment would drill into lithified sediment to a depth of between 200 and 800 metres.
[ترجمه گوگل]تجهیزات مغزه زنی در رسوبات سنگی شده تا عمق بین 200 تا 800 متر حفاری می کنند
[ترجمه ترگمان]تجهیزات coring در رسوبات lithified تا عمق بین ۲۰۰ تا ۸۰۰ متر حفاری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sediment from the tailings has increased the area of the river delta from 65 to 900 hectares.
[ترجمه گوگل]رسوبات حاصل از باطله ها مساحت دلتای رودخانه را از 65 به 900 هکتار افزایش داده است
[ترجمه ترگمان]تخلیه ضایعات حاصل از این زباله ها، مساحت دلتای رودخانه را از ۶۵ به ۹۰۰ هکتار افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many organisms that die in the sea are soon buried by sediment.
[ترجمه گوگل]بسیاری از ارگانیسم هایی که در دریا می میرند به زودی توسط رسوب مدفون می شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از موجودات زنده که در دریا می میرند به زودی با رسوب مدفون می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. With construction of the dam, the loss of nutrient rich sediment led to the collapse of sardine fishing in the delta.
[ترجمه گوگل]با ساخت سد، از بین رفتن رسوبات غنی از مواد مغذی منجر به سقوط ماهیگیری ساردین در دلتا شد
[ترجمه ترگمان]با ساخت سد، از دست رفتن رسوب غنی از مواد مغذی منجر به فروپاشی of ماهیگیری در دلتا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رسوب (اسم)
alluvium, sediment, fouling, sinter, tartar, condensate, residuum, dreg

ته نشین (اسم)
residual, alluvium, sediment, tartar, deposit, residue, lees, dreg

طاقی (اسم)
sediment, imparity, oddness, urinary foam

ته نشست (اسم)
sediment, deposit

درده (اسم)
sediment, fouling, tartar, lees, slag, silt, dreg, magma

لای (اسم)
ooze, sediment, silt, sludge

رسوب کردن (فعل)
sediment

تخصصی

[شیمی] ته نشست، ته نشین شدن
[عمران و معماری] رسوب - ماده رسوبی - تهشنست
[مهندسی گاز] رسوب، ته نشست
[زمین شناسی] رسوبات - ذراتی که توسط آب، باد و یخ حمل و سپس نهشته شده اند.سنگ جامدار استحکام نیافته وتکه های کانی که از هوازدگی سنگها به دست می آیند و آب،هوا یایخ آنها را حل نموده ولایه هایی بر روی سطح زمین تشکیل می شود
[نساجی] رسوبات - رسوب - ته نشین
[خاک شناسی] رسوب
[آب و خاک] مواد رسوبی،رسوب

انگلیسی به انگلیسی

• solid matter which settles at the bottom of a liquid; material deposited by ice or wind or water (geology)
sediment is solid material that settles at the bottom of a liquid.

پیشنهاد کاربران

ترجمه رسوب درست نیست، ، ، به فرایندی گفته میشه که چیزی بتدریج ته نشین میشه اما چیزی نیست که مثل رسوب بچسبه
حتی در مورد افکاری که طی سالیان سال بتدریج در ذهن انسان ته نشین شده اند و تبدیل به باور شده اند هم گفته میشه
Sedimented beliefs
۱. رسوب. ته نشین ۲. لِرد ۳. لای
مثال:
sediment settles at the bottom
رسوب در پایین ته نشین می شود.
رسوب نمیشه میشه سنگ ریزه های در کف
📌به معنی 👈🏽 ( رسون ) ( ته نشین )
📌مترادف با👈🏽 [deposit]
sediment ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: رسوب 2
تعریف: مواد جامد معلق در مایع که ته‏نشین شود
ته نشست ( مواد جامد و ریز در کف )
رسوب میشه fouling
اصلا رسوب چیز دیگست خیلی باهم فرق دارن زمانیه که مواد میچسبه به سطح و به آسانی کنده نمیشه
آزمایشگاه تشخیص طبی
sediment =رسوب
مانند Erythrocyte Sediman
=رسوب گویچه قرمز

بپرس