security blanket


پتوی بچه، پتو یا هر چیزی که کودک به آن خو گرفته

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a blanket, toy, or the like carried by a child for a feeling of comfort and security.

(2) تعریف: anything that gives one a sense of security.

جمله های نمونه

1. Alan sings with shy intensity, hiding behind the security blanket of his guitar.
[ترجمه گوگل]آلن با شدت خجالتی آواز می خواند و پشت پتوی امنیتی گیتار خود پنهان شده است
[ترجمه ترگمان]الن با شدت خجالت می خواند و پشت پتوی امنیتی گیتار پنهان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Safeguarding the security blanket can be very important in coping with considerable upheaval.
[ترجمه گوگل]حفاظت از پوشش امنیتی می تواند در مقابله با تحولات قابل توجه بسیار مهم باشد
[ترجمه ترگمان]حفاظت از بس تر امنیت می تواند در مقابله با تحولات قابل توجه بسیار حائز اهمیت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Tokyo was my security blanket, the only stability I had known.
[ترجمه گوگل]توکیو پتوی امنیتی من بود، تنها ثباتی که می شناختم
[ترجمه ترگمان]توکیو پتوی امنیتی من بود، تنها ثباتی که من می شناختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Computer customers no longer need the security blanket of a brand name.
[ترجمه گوگل]مشتریان رایانه دیگر نیازی به پوشش امنیتی یک نام تجاری ندارند
[ترجمه ترگمان]مشتریان کامپیوتر دیگر نیازی به پوشش امنیتی یک نام تجاری ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The suffocating security blanket extends well beyond the convention center.
[ترجمه گوگل]پتوی امنیتی خفه کننده بسیار فراتر از مرکز همایش است
[ترجمه ترگمان]پوشش امنیتی خفه کننده به خوبی از مرکز گردهمایی گسترش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The veil was her security blanket.
[ترجمه گوگل]چادر پتوی امنیتی او بود
[ترجمه ترگمان] پرده پوشش امنیتی اون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Inherent in this promise is a kind of security blanket; the union chief is replaced with a mutual fund manager.
[ترجمه گوگل]در ذات این وعده نوعی پوشش امنیتی است رئیس اتحادیه با یک مدیر صندوق مشترک جایگزین می شود
[ترجمه ترگمان]در این وعده یک نوع پتوی امنیتی وجود دارد؛ رئیس اتحادیه با یک مدیر سرمایه گذاری مشترک جایگزین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I seem to default into needing that security blanket, which has so often proven to be more a barrier to discovering a better path than real security.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد به طور پیش فرض به آن پوشش امنیتی نیاز دارم، که اغلب ثابت شده است که مانعی برای کشف مسیری بهتر از امنیت واقعی است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که به طور پیش فرض در نیاز به آن پتوی امنیتی که ثابت شده است مانعی برای کشف مسیر بهتر از امنیت واقعی است، قصور می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Style is fine but there's no security blanket like success.
[ترجمه گوگل]سبک خوب است، اما هیچ پوشش امنیتی مانند موفقیت وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]سبک خوب است، اما هیچ پوشش امنیتی مثل موفقیت وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She thinks of her Grandma as her "security blanket" and "24-hour on call life coach. "
[ترجمه گوگل]او مادربزرگش را به عنوان "پتوی امنیتی" و "مربی 24 ساعته زندگی در حال تماس" می داند
[ترجمه ترگمان]او به مادربزرگ خود به عنوان \"پتوی امنیتی\" و \"۲۴ ساعته به عنوان مربی زندگی\" فکر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If you have little kids you know that most of them have a "security blanket" that calms them down when they are upset or frustrated.
[ترجمه گوگل]اگر بچه‌های کوچکی دارید، می‌دانید که بیشتر آنها یک «پتوی امنیتی» دارند که وقتی ناراحت یا ناامید هستند، آنها را آرام می‌کند
[ترجمه ترگمان]اگر کودکان کمی دارید، می دانید که اغلب آن ها یک \"پتوی امنیتی\" دارند که زمانی که ناراحت و یا ناامید هستند، آن ها را آرام می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There will be no security blanket that the populace can rely upon, so self reliance must be the rule.
[ترجمه گوگل]هیچ پوشش امنیتی وجود نخواهد داشت که مردم بتوانند بر آن تکیه کنند، بنابراین اتکا به خود باید قاعده باشد
[ترجمه ترگمان]هیچ پتوی امنیتی وجود نخواهد داشت که مردم بتوانند به آن تکیه کنند، پس اتکا به نفس باید قاعده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In effect, cell phones have become this generation's security blanket.
[ترجمه گوگل]در واقع، تلفن های همراه به پوشش امنیتی این نسل تبدیل شده اند
[ترجمه ترگمان]در واقع، تلفن های همراه تبدیل به یک پتو امنیتی این نسل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A firewall provides an essential security blanket for your computer network.
[ترجمه گوگل]فایروال یک پوشش امنیتی ضروری برای شبکه رایانه شما فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]دیوارآتش یک پتوی امنیتی ضروری برای شبکه کامپیوتر شما فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. "This is my security blanket, " Jackson said, holding tightly to the 1-foot-tall model. "I wanted to make 'Kong' ever since I was 9 years old. "
[ترجمه گوگل]جکسون در حالی که مدل قد یک فوتی را محکم گرفته بود، گفت: "این پتوی امنیتی من است " از 9 سالگی می‌خواستم «کنگ» بسازم »
[ترجمه ترگمان]جکسون در حالی که محکم به مدل ۱ فوتی چسبیده بود گفت: \" این پتوی امنیتی من است و من از زمانی که ۹ ساله بودم، می خواستم به هنگ کنگ برسم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

پتوی آرامش
نگرانی زدا
رافع دلواپسی
استرس گیر، دفع کننده استرس
چیزی که برای مدت طولانی دارید و احساس میکنید وقتی همراهتان است احساس آرامش، اطمینان و شانس دارید.
a soft object such as a small piece of cloth or a toy that is very familiar to a baby or young child and makes him or her feel safe
هر چیز نرمی مانند یک تکه لباس یا اسباب بازی که برای یک کودک خیلی آشناست و به او احساس امنیت و آرامش می دهد.
security blanket
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/security-blanket#cald4-1
سوپاپ اطمینان روانی

بپرس