اسم ( noun )
• (1) تعریف: an identifiable segment or part of a landscape, area, society, political system, or the like.
• مشابه: territory, zone
• مشابه: territory, zone
- We were not allowed to enter the Russian sector of the city without authorization.
[ترجمه گوگل] ما بدون مجوز اجازه ورود به بخش روسی شهر را نداشتیم
[ترجمه ترگمان] ما اجازه ورود به بخش روسیه بدون اجازه را نداشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما اجازه ورود به بخش روسیه بدون اجازه را نداشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Jobs will have to come from the private sector of employment.
[ترجمه گوگل] مشاغل باید از بخش خصوصی ایجاد شود
[ترجمه ترگمان] Jobs باید از بخش خصوصی استخدام بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] Jobs باید از بخش خصوصی استخدام بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: in warfare, a delineated region of fighting or defense.
- Heavy casualties were sustained in the eastern sector.
[ترجمه گوگل] تلفات سنگین در بخش شرقی متحمل شد
[ترجمه ترگمان] تلفات سنگین در بخش شرقی متحمل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تلفات سنگین در بخش شرقی متحمل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: in geometry, a figure shaped like a piece of pie and determined by an arc of a circle and the two radii that intersect the endpoints of it.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: sectors, sectoring, sectored
حالات: sectors, sectoring, sectored
• : تعریف: to divide into parts, esp. conceptually coherent ones.
- Berlin was sectored into four zones after the war.
[ترجمه گوگل] برلین پس از جنگ به چهار منطقه تقسیم شد
[ترجمه ترگمان] برلین پس از جنگ به چهار منطقه تقسیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برلین پس از جنگ به چهار منطقه تقسیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید