sectionalism

/ˈsekʃənəlɪzəm//ˈsekʃənəlɪzəm/

معنی: استان گرایی
معانی دیگر: ناحیه گرایی، علاقه ی زیاد به بخش بخصوصی از کشور (و غیره - معمولا به زیان سایر بخش ها)، طرفداری از محله یا استان بخصوصی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: sectionalist (n.)
• : تعریف: an intense, sometimes excessive, regard for local interests or concerns.

جمله های نمونه

1. Meanwhile, it should try to avoid sectionalism, geographical and ethnical discriminations and commit in being the driving fuel of economic and social development.
[ترجمه گوگل]در این میان باید تلاش کرد تا از تقسیم‌بندی، تبعیض‌های جغرافیایی و قومی پرهیز کرده و به عنوان موتور محرک توسعه اقتصادی و اجتماعی متعهد شود
[ترجمه ترگمان]در همین حال، باید سعی در اجتناب از sectionalism، جغرافیایی و قومی قومی و ارتکاب به سوخت محرک توسعه اقتصادی و اجتماعی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Sectionalism has seriously affected the unity of the party.
[ترجمه گوگل]بخش گرایی بر وحدت حزب تأثیر جدی گذاشته است
[ترجمه ترگمان]Sectionalism به طور جدی بر اتحاد این حزب تاثیر گذاشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. How does the sectionalism of audience in the leading AN A league match incline to?
[ترجمه گوگل]بخش گرایی تماشاگران در مسابقات لیگ برتر AN A به چه سمتی می رود؟
[ترجمه ترگمان]چگونه تعداد تماشاگران در یک مسابقه لیگ یک لیگ به چه شکل است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Moral existence and knowledge existence under the social sectionalism cannot explain the teachers' subject existence while life existence is the base of teachers' subject existence.
[ترجمه گوگل]وجود اخلاقی و هستی معرفتی در قسم‌گرایی اجتماعی نمی‌تواند وجود موضوعی معلمان را تبیین کند، در حالی که وجود حیاتی مبنای وجود موضوعی معلمان است
[ترجمه ترگمان]وجود اخلاقی و وجود دانش تحت the اجتماعی نمی تواند وجود معلمان را توضیح دهد در حالی که وجود زندگی اساس زندگی معلمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The teacher should follow scientific and objective principle when teaching a local curriculum, and so can avoid sectionalism.
[ترجمه گوگل]معلم باید در هنگام تدریس یک برنامه درسی محلی از اصول علمی و عینی پیروی کند و بنابراین می تواند از بخش گرایی اجتناب کند
[ترجمه ترگمان]معلم باید اصول علمی و عینی را زمانی که یک برنامه درسی محلی را آموزش می دهد، دنبال کند، و بنابراین می تواند از sectionalism اجتناب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We had to struggle with the old enemies of peace -? business and financial monopoly, speculation, reckless banking, class antagonism, sectionalism, war profiteering.
[ترجمه گوگل]ما باید با دشمنان قدیمی صلح مبارزه می کردیم -؟ انحصار تجاری و مالی، سفته بازی، بانکداری بی پروا، تضاد طبقاتی، بخش گرایی، سودجویی جنگی
[ترجمه ترگمان]ما باید با دشمنان دیرینه صلح مبارزه کنیم؟ تجارت و انحصار مالی، احتکار، بانکداری بی ملاحظه، antagonism طبقاتی، sectionalism، بهره برداری از جنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Chinese ancient law in not alike western law, it had the trend towards emphasized the spirit of rites and family sectionalism.
[ترجمه گوگل]قوانین باستانی چین در قوانین غربی نه یکسان، گرایشی به سمت تأکید بر روح مناسک و بخش گرایی خانوادگی داشت
[ترجمه ترگمان]قانون کهن چینی در قانون غربی یک سان، گرایش به تاکید بر روح مراسم و رسوم خانوادگی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Lobbying efforts over the next several years failed due to growing sectionalism in Congress, but the idea remained a potent one.
[ترجمه گوگل]تلاش‌های لابی‌گری در چند سال آینده به دلیل بخش‌گرایی رو به رشد در کنگره شکست خورد، اما این ایده همچنان یک ایده قدرتمند باقی ماند
[ترجمه ترگمان]تلاش های Lobbying در طول چند سال آینده به دلیل رشد sectionalism در کنگره ناکام ماند، اما این ایده یک ایده قوی باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The author finally put forward several suggestions to the Chinese government in dealing with the bilateral relations concerning American sectionalism.
[ترجمه گوگل]نویسنده در نهایت پیشنهادهای متعددی را به دولت چین در برخورد با روابط دوجانبه در رابطه با بخش گرایی آمریکایی ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]نویسنده در نهایت چندین پیشنهاد را به دولت چین در برخورد با روابط دو جانبه مربوط به sectionalism های آمریکا ارائه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استان گرایی (اسم)
sectionalism

انگلیسی به انگلیسی

• devotion to local interests, advocacy of sectional concerns

پیشنهاد کاربران

بپرس