sectional

/ˈsekʃn̩əl//ˈsekʃn̩əl/

معنی: بخشی، قطعه قطعه، بخش بخش، محلهای
معانی دیگر: تکه تکه، به صورت قطعات روی هم سوار شدنی، چند تکه، وابسته به بخش، منطقه ای، فرقه ای

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or relating to particular sections or regions.

- a sectional rivalry
[ترجمه گوگل] یک رقابت مقطعی
[ترجمه ترگمان] رقابت مقطعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: made of independent units or sections.
اسم ( noun )
مشتقات: sectionally (adv.)
• : تعریف: a piece of furniture made so as to be used in sections or as a unit.

جمله های نمونه

1. sectional furniture
مبل چند تکه (که باید روی هم سوار کنند)

2. a sectional sofa
کاناپه ی چند تکه

3. He criticized the selfish attitude of certain sectional interests.
[ترجمه گوگل]او از نگرش خودخواهانه برخی از منافع بخش انتقاد کرد
[ترجمه ترگمان]او نگرش خودخواهانه به منافع مقطعی را مورد انتقاد قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The national interest is more important than any sectional or personal interests.
[ترجمه گوگل]منافع ملی مهمتر از هر منافع بخشی یا شخصی است
[ترجمه ترگمان]منافع ملی مهم تر از هر مقطعی یا منافع شخصی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Perhaps the opposed parties will lay aside their sectional interests and rise to this challenge.
[ترجمه گوگل]شاید طرف های مخالف منافع مقطعی خود را کنار بگذارند و به این چالش برسند
[ترجمه ترگمان]شاید احزاب مخالف علایق مقطعی خود را کنار بگذارند و به این چالش ارتقا یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Each one recognises sectional interests within the profession but has little or no regard to the public at large or the potential client.
[ترجمه گوگل]هر یک از آنها علایق بخشی را در این حرفه می شناسند، اما توجه کمی به عموم مردم یا مشتری بالقوه ندارند
[ترجمه ترگمان]هر کس منافع بخشی را در حرفه به رسمیت می شناسد، اما هیچ توجهی به عموم یا مشتری احتمالی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. However, a weekly meeting of the Sectional Heads was held when our planning was thought out.
[ترجمه گوگل]با این حال، جلسه هفتگی روسای بخش ها تشکیل شد که برنامه ریزی ما انجام شد
[ترجمه ترگمان]با این حال، هنگامی که برنامه ریزی ما به پایان رسید، جلسه هفتگی سران Sectional برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Excessive demands are placed on governments by sectional interest groups beyond their capacity to meet them.
[ترجمه گوگل]خواسته های بیش از حد از دولت ها از سوی گروه های ذینفع بخشی فراتر از توانایی آنها برای پاسخگویی به آنها است
[ترجمه ترگمان]مطالبات بیش از حد توسط گروه های ذی نفع مقطعی فراتر از ظرفیت آن ها برای ملاقات با آن ها قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Both Democrats and Whigs wanted to gloss over sectional differences and cement party loyalties, not divide the country.
[ترجمه گوگل]هم دموکرات‌ها و هم ویگ‌ها می‌خواستند تفاوت‌های مقطعی و وفاداری حزب را تقویت کنند، نه اینکه کشور را تقسیم کنند
[ترجمه ترگمان]هم دموکرات ها و هم ویگها می خواستند بر تفاوت های مقطعی و وفاداری حزب سیمان تاکید کنند و کشور را تقسیم نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Members of the church's administration were divided among sectional lines.
[ترجمه گوگل]اعضای اداره کلیسا بین خطوط مقطعی تقسیم شدند
[ترجمه ترگمان]اعضای هیات کلیسا در میان خطوط مقطعی تقسیم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This gave them potential political leverage were their sectional interests to be threatened.
[ترجمه گوگل]این به آنها اهرم سیاسی بالقوه داد تا منافع بخشی آنها در معرض تهدید قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]این به آن ها قدرت نفوذ سیاسی بالقوه ای داد که علایق مقطعی آن ها مورد تهدید قرار می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was, indeed, antithetical to sectional interests.
[ترجمه گوگل]این در واقع مخالف منافع مقطعی بود
[ترجمه ترگمان]در واقع، در تضاد با علایق مقطعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They can not simply allow one sectional interest in the community to override others.
[ترجمه گوگل]آنها نمی توانند به سادگی اجازه دهند که یک علاقه بخشی در جامعه بر دیگران غلبه کند
[ترجمه ترگمان]آن ها نمی توانند به سادگی به یک علاقه مقطعی در جامعه اجازه نادیده گرفتن دیگران را بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Design - Cross sectional population based survey of familial occurrence of chronic inflammatory bowel disease.
[ترجمه گوگل]طرح - بررسی مقطعی مبتنی بر جمعیت از وقوع خانوادگی بیماری التهابی مزمن روده
[ترجمه ترگمان]* طراحی مقطعی بر پایه طراحی بر پایه رشد خانوادگی بیماری روده ملتهب مزمن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بخشی (صفت)
partial, parochial, sectorial, sectional, regional

قطعه قطعه (صفت)
sectional

بخش بخش (صفت)
sectional

محلهای (صفت)
sectional

تخصصی

[نساجی] بخشی - مرحله ای
[ریاضیات] مقطعی، قطعه ای

انگلیسی به انگلیسی

• made up of parts; pertaining to a particular part or region, local; pertaining to a part or section
sectional interests or objectives are those of a particular group within a community or country.

پیشنهاد کاربران

بپرس