sectarian

/sekˈteriən//sekˈteərɪən/

معنی: فرقه گرای، فرقهای، حزبی، تیرهای، کوته بین
معانی دیگر: وابسته به فرقه، متعصبانه، کوته فکرانه، محدود، پیرو فرقه ی بخصوص، فرقه گرا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, concerning, or typical of a sect, sects, or members of sects.
متضاد: nonsectarian

(2) تعریف: overly or belligerently insistent on one's group's beliefs or positions; dogmatic.
اسم ( noun )
مشتقات: sectarianism (n.)
(1) تعریف: one who belongs to a sect.

(2) تعریف: one who is overly or belligerently insistent about beliefs or positions; dogmatist.
مشابه: zealot

جمله های نمونه

1. Sectarian politics are ruining the country's economy.
[ترجمه گوگل]سیاست های فرقه ای اقتصاد کشور را خراب می کند
[ترجمه ترگمان]سیاست فرقه ای اقتصاد کشور را ویران می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The ferry was packed with refugees fleeing sectarian violence in the Moluccas.
[ترجمه گوگل]این کشتی مملو از پناهندگانی بود که از خشونت های فرقه ای در مولوکاس فرار می کردند
[ترجمه ترگمان]این قایق مملو از پناهندگان فراری از خشونت های فرقه ای در جزایر Moluccas بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Indeed, it became increasingly torn apart by sectarian and ideological division.
[ترجمه گوگل]در واقع، به طور فزاینده ای توسط تقسیم بندی فرقه ای و ایدئولوژیک از هم پاشید
[ترجمه ترگمان]در واقع، به طور فزاینده ای با اختلاف فرقه ای و ایدئولوژیکی تکه تکه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Each suspected the other of seeking a sectarian platform, and each perpetually undermined the other.
[ترجمه گوگل]هر یک به دیگری مظنون بودند که به دنبال یک پلاتفرم فرقه ای هستند و هر یک دائماً دیگری را تضعیف می کردند
[ترجمه ترگمان]هر یک از آن ها مظنون به دنبال کردن یک سکوی فرقه ای بودند، و هر یک از آن ها به طور مداوم دیگری را تضعیف می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A leading academic has claimed that sectarian tensions between Protestants and Catholics are worse than before the paramilitary ceasefires.
[ترجمه گوگل]یک دانشگاه برجسته ادعا کرده است که تنش های فرقه ای بین پروتستان ها و کاتولیک ها بدتر از قبل از آتش بس های شبه نظامی است
[ترجمه ترگمان]یک آکادمیک پیشرو ادعا کرده است که تنش های فرقه ای بین پروتستان ها و کاتولیک ها از قبل از آتش بس شبه نظامی بدتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The sectarian violence of Northern Ireland is a different matter altogether.
[ترجمه گوگل]خشونت فرقه ای ایرلند شمالی موضوعی کاملاً متفاوت است
[ترجمه ترگمان]خشونت فرقه ای ایرلند شمالی کاملا متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The militancy of sectarian party orthodoxy is fused with the militancy of rebellion against personal oppression.
[ترجمه گوگل]ستیزه جویی ارتدوکسی حزبی فرقه ای با ستیزه جویی شورش علیه ستم شخصی آمیخته شده است
[ترجمه ترگمان]شبه نظامی گری of حزبی فرقه ای با شبه نظامی گری علیه ظلم و ستم فردی ترکیب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Then there is sectarian competition - over what is evangelical, too evangelical, not evangelical enough.
[ترجمه گوگل]سپس رقابت فرقه ای وجود دارد - بر سر آنچه انجیلی است، بیش از حد انجیلی، نه به اندازه کافی انجیلی
[ترجمه ترگمان]سپس یک رقابت فرقه ای - بیش از آن چه انجیلی است - به اندازه کافی انجیلی - وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Church leaders hold crisis talks on wave of sectarian murders - see page
[ترجمه گوگل]رهبران کلیسا در مورد موج قتل های فرقه ای گفتگوهای بحرانی برگزار می کنند - صفحه را ببینید
[ترجمه ترگمان]رهبران کلیسا درباره موج قتل های فرقه ای بحث و گفتگو می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Police said yesterday there appeared to be no sectarian motive for the killing.
[ترجمه گوگل]پلیس دیروز گفت که به نظر می رسد هیچ انگیزه فرقه ای برای قتل وجود نداشته است
[ترجمه ترگمان]پلیس دیروز گفت که هیچ انگیزه فرقه ای برای این قتل وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And sectarian politics will continue to breed sectarian violence.
[ترجمه گوگل]و سیاست فرقه ای به پرورش خشونت فرقه ای ادامه خواهد داد
[ترجمه ترگمان]و سیاست فرقه ای به پرورش خشونت فرقه ای ادامه خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The overtly sectarian, aggressively anti-intellectual tactics of the party between 1928 and 1931 are well documented.
[ترجمه گوگل]تاکتیک های آشکارا فرقه ای و به شدت ضد روشنفکری حزب بین سال های 1928 و 1931 به خوبی مستند شده است
[ترجمه ترگمان]شعارهای آشکار فرقه ای و ضد فکری حزب بین سال های ۱۹۲۸ تا ۱۹۳۱ به خوبی مستند شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was the fifth person to be killed in sectarian violence.
[ترجمه گوگل]او پنجمین فردی بود که در خشونت های فرقه ای کشته شد
[ترجمه ترگمان]او پنجمین نفر بود که در خشونت های فرقه ای کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He called on terrorists on both sides of the sectarian divide to end the cycle of violence.
[ترجمه گوگل]او از تروریست ها در هر دو طرف شکاف فرقه ای خواست تا به چرخه خشونت پایان دهند
[ترجمه ترگمان]او از تروریست ها در هر دو طرف شکاف فرقه ای خواست تا به چرخه خشونت پایان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرقه گرای (اسم)
sectarian

فرقه ای (صفت)
sectarian

حزبی (صفت)
sectarian

تیرهای (صفت)
sectarian

کوته بین (صفت)
sectarian

انگلیسی به انگلیسی

• member of a sect or faction; narrow-minded person, person with a limited perspective
narrow-minded, having a limited perspective; belonging to a particular sect or faction
sectarian means resulting from the differences between sects; a formal word.
someone who is sectarian strongly supports a particular sect; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

ترجمان تمام دوستان درست بود.
تنها نکته ای مهم را اضافه میکنم:
در media , رسانه ها و اخبار ، ترکیب sectarian group را خیلی می شنوید.
این یک اصطلاح مودبانه تر و قدری moderated و تضعیف شده برای ترکیب : Radical group است.
...
[مشاهده متن کامل]

( گروه بنیادگرا ) مفهوم می دهد، البته نه به بدی و شدت داعش یا طالبان ، بلکه کمی مهربان تر !!!
به هر حال بار مفهومی بدی دارد ، همان رادیکال یا بنیاد گرا معنی دقیقش است. شاید کمتر آدم بکشند یا مهربانانه تر شکنجه دهند !!!

1. فرقه ای 2. فرقه گرا 3. کوته بین. تنگ نظر. متعصب
مثال:
the sectarian divide
شکاف و اختلاف فرقه ای
فرقه گرا
sectarian ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: فرقه گرا
تعریف: دارای ویژگی های فرقه گرایی|||متـ . فرقه گرایانه

بپرس