secretion

/səˈkriːʃn̩//sɪˈkriːʃn̩/

معنی: ترشح، دفع، تراوش، اختفا، پنهان سازی
معانی دیگر: نهان سازی، مخفی سازی، نهفتگری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process, in a cell or gland, of separating or generating a fluid or other substance from body cells or fluids and then releasing it into the body's system.

(2) تعریف: a substance so created and released.

جمله های نمونه

1. The excessive secretion of gastric juices in the gut causes ulcers.
[ترجمه گوگل]ترشح بیش از حد شیره معده در روده باعث ایجاد زخم می شود
[ترجمه ترگمان]ترشح بیش از حد عصاره معده در روده باعث زخم معده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Jejunal secretion is, however, known to occasionally occur in healthy subjects.
[ترجمه گوگل]با این حال، مشخص شده است که ترشح ژژنوم گاهی اوقات در افراد سالم رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]با این حال، ترشح Jejunal معمولا در موضوعات سالم رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In the case of pancreatic secretion, stimulation of bicarbonate but not protein output was observed.
[ترجمه گوگل]در مورد ترشح پانکراس، تحریک بی کربنات اما نه برون ده پروتئین مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]در مورد ترشح لوزالمعده، تحریک جوش شیرین، اما خروجی پروتیین مشاهده نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The timing of active hydrogen ion secretion, however, remains unknown.
[ترجمه گوگل]با این حال، زمان ترشح یون هیدروژن فعال ناشناخته باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]با این حال زمان ترشح فعال یون هیدروژن، ناشناخته باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The secretion of these hormonal peptides, particularly from the colon, is therefore likely to entail other mechanisms.
[ترجمه گوگل]ترشح این پپتیدهای هورمونی، به ویژه از روده بزرگ، احتمالاً مکانیسم های دیگری را نیز به دنبال دارد
[ترجمه ترگمان]بنابراین ترشح این پپتیدهای هورمونی، به خصوص از روده، به احتمال زیاد منجر به مکانیزم های دیگری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For gastric acid secretion, basal serum gastrin was considered in addition to these three variables.
[ترجمه گوگل]برای ترشح اسید معده، گاسترین سرم پایه علاوه بر این سه متغیر در نظر گرفته شد
[ترجمه ترگمان]برای ترشح اسید معده، gastrin سرم basal به علاوه این سه متغیر در نظر گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Excessive secretion of aldosterone will increase renal tubular reabsorption of sodium, therefore, decrease the loss of sodium in the urine.
[ترجمه گوگل]ترشح بیش از حد آلدوسترون باعث افزایش جذب مجدد سدیم در لوله‌های کلیوی می‌شود، بنابراین از دست دادن سدیم در ادرار را کاهش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل ترشح بیش از حد aldosterone باعث افزایش مصرف سدیم در ادرار می شود، بنابراین کاهش سدیم در ادرار را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Both drugs significantly reduced fluid secretion or increased fluid absorption.
[ترجمه گوگل]هر دو دارو به طور قابل توجهی ترشح مایع را کاهش دادند یا جذب مایع را افزایش دادند
[ترجمه ترگمان]هر دو داروها به طور قابل توجهی ترشح مایع را کاهش داده یا جذب مایع را افزایش داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Continued secretion of cations into gastrointestinal fluids may therefore be important in influencing the absorption of dietary trace metals.
[ترجمه گوگل]بنابراین ترشح مداوم کاتیون ها در مایعات گوارشی ممکن است در تأثیرگذاری بر جذب فلزات کمیاب در رژیم غذایی مهم باشد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ادامه ترشح کاتیون ها در مایعات معده و روده ممکن است در تاثیر گذاری بر جذب فلزات رد غذایی از اهمیت بالایی برخوردار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Intrajejunal administration of beer also stimulated acid secretion, although the response was less than that to intragastrically infused beet.
[ترجمه گوگل]تجویز داخل ژژونال آبجو همچنین ترشح اسید را تحریک کرد، اگرچه پاسخ کمتر از چغندر تزریق شده داخل معده بود
[ترجمه ترگمان]مدیریت Intrajejunal آبجو نیز ترشح اسید را تحریک کرد، اگر چه پاسخ آن کم تر از مقدار آن به چغندر قند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To overcome this problem we have measured gastrin mediated acid secretion after the intravenous infusion of gastrin releasing peptide.
[ترجمه گوگل]برای غلبه بر این مشکل، ترشح اسید با واسطه گاسترین را پس از انفوزیون داخل وریدی پپتید آزاد کننده گاسترین اندازه گیری کرده ایم
[ترجمه ترگمان]برای غلبه بر این مشکل، ما پس از تزریق وریدی نانوذرات آزاد شده پپتید mediated mediated را اندازه گیری کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There was a positive correlation between the number of months elapsed since a patient's most recent attack and amylase secretion.
[ترجمه گوگل]همبستگی مثبتی بین تعداد ماه های سپری شده از آخرین حمله بیمار و ترشح آمیلاز وجود داشت
[ترجمه ترگمان]همبستگی مثبت بین تعداد ماه ها از زمان آخرین حمله بیمار و ترشح amylase وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Experiments were therefore designed to try to show the existence of bicarbonate secretion by the normal human oesophagus.
[ترجمه گوگل]بنابراین آزمایش‌هایی برای نشان دادن وجود ترشح بی‌کربنات توسط مری طبیعی انسان طراحی شد
[ترجمه ترگمان]در نتیجه آزمایش ها برای نشان دادن ترشح جوش شیرین توسط مری طبیعی انسان طراحی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This is shown clinically by the decrease or total loss of secretion of the affected glands.
[ترجمه گوگل]این از نظر بالینی با کاهش یا از دست دادن کل ترشح غدد آسیب دیده نشان داده می شود
[ترجمه ترگمان]این به طور بالینی با کاهش یا کاهش کلی ترشح غدد آسیب دیده نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترشح (اسم)
discharge, spatter, spray, sprinkle, leak, leakage, secretion, transpiration, transudation, splutter

دفع (اسم)
repulsion, rebuff, rebuttal, repercussion, repulse, expulsion, exclusion, secretion, ejectment, excretion, propulsion, voidance

تراوش (اسم)
permeation, leak, leakage, secretion, gush, exudation, transudation

اختفا (اسم)
secretion, secrecy, hide-out

پنهان سازی (اسم)
irony, wrap, secretion

انگلیسی به انگلیسی

• discharge, excretion; act of discharging or excreting; act of hiding, concealment

پیشنهاد کاربران

مخفش
( Maxfesh )
[پزشکی] 1. تراوش، ترشح: آزاد شدن ماده ی شیمیایی از یک غده 2. ماده ی ترشحی
secretion ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: ترشح
تعریف: 1. فرایندی که در آن برخی یاخته‏ها و غده‏ها موادی با اثر کاراندام‏شناختی خاص تولید می‏کنند و با پخش مستقیم یا ازطریق مجرایی آنها را به بیرون می‏رانند|||2. ماده‏ای با اثر کاراندام‏شناختی خاص که برخی یاخته‏ها و غده‏ها تولید و خارج می‏کنند
ترشح ( n )
Vaginal Secretions : ترشحات واژنی
تراوش - ترشح

بپرس