secretarial

/ˌsekrəˈteriəl//ˌsekrəˈteərɪəl/

معنی: وابسته بدبیرخانه، وابسته به منشیگری
معانی دیگر: وابسته بدبیرخانه، وابسته به منشیگری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or relating to the work of a secretary.
مشابه: clerical

جمله های نمونه

1. a secretarial college
آموزشگاه منشیگری

2. a secretarial job
شغل منشی گری

3. I help out with the secretarial work.
[ترجمه گوگل]من در کار منشی کمک می کنم
[ترجمه ترگمان]من کمک می کنم با منشی کار کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She's still only on a secretarial grade.
[ترجمه گوگل]او هنوز فقط در یک نمره منشی است
[ترجمه ترگمان]اون هنوز فقط توی نمره secretarial
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I took a series of badly paid secretarial jobs which made me really miserable.
[ترجمه گوگل]من یک سری کار منشی با دستمزد بد انجام دادم که واقعاً بدبختم کرد
[ترجمه ترگمان]من یه سری شغل بد پیدا کردم که باعث شد واقعا احساس بدبختی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Good secretarial skills should enhance your chances of getting a job.
[ترجمه گوگل]مهارت های خوب منشی باید شانس شما را برای یافتن شغل افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]مهارت های secretarial خوب می تواند شانس شما برای گرفتن شغل را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's the usual boring secretarial job - a bit of typing and some filing.
[ترجمه گوگل]این یک کار منشی خسته کننده معمولی است - کمی تایپ کردن و کمی بایگانی کردن
[ترجمه ترگمان]این کار منشی خسته کننده است، کار کردن و چند تا سوهان کشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Until recently secretarial work and nursing were very much pink-collar professions.
[ترجمه گوگل]تا همین اواخر کار منشی و پرستاری بسیار حرفه ای یقه صورتی بود
[ترجمه ترگمان]تا این اواخر کار پرستاری و پرستاری از کار افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She works for her father doing part-time secretarial duties.
[ترجمه گوگل]او برای پدرش کار می کند و وظایف منشی پاره وقت را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]او برای پدرش کار می کند که وظایف منشیگری پاره وقت انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She's found some part-time secretarial work.
[ترجمه یکتا] او داره یه سری کاره های پاره وقت منشیگری پیدا میکنه
|
[ترجمه گوگل]او چند کار منشی پاره وقت پیدا کرده است
[ترجمه ترگمان]اون یه قسمتی از وقتش رو پیدا می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I was doing temporary secretarial work.
[ترجمه گوگل]کار منشی موقت انجام می دادم
[ترجمه ترگمان] من یه کارمند موقت کار می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The duties of the post are mainly secretarial.
[ترجمه گوگل]وظایف این پست عمدتاً منشی است
[ترجمه ترگمان]وظایف این پست به طور عمده دبیرخانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Do you have any teaching/legal/medical/secretarial/academic qualifications?
[ترجمه گوگل]آیا مدرک تحصیلی/حقوقی/پزشکی/منشی/آکادمیک دارید؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما هیچ صلاحیت آموزشی \/ مشاور \/ مشاور \/ مدرک دانشگاهی دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The company secretarial department of the firm can and have acted in this role on occasions.
[ترجمه گوگل]دپارتمان منشی شرکت شرکت می تواند و در مواقعی در این نقش عمل کند
[ترجمه ترگمان]بخش secretarial شرکت می تواند در این نقش در موقعیت های مختلف عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. What about an answering service-preferably one with secretarial services if you need some one to type your resume and applications?
[ترجمه گوگل]اگر برای تایپ رزومه و برنامه های خود به خدمات منشی نیاز دارید، در مورد خدمات پاسخگویی چطور؟
[ترجمه ترگمان]اگر به کسی نیاز دارید که رزومه و درخواست تان را تایپ کند، در مورد یک سرویس پاسخ دهنده - ترجیحا یکی با خدمات secretarial چطور؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به دبیرخانه (صفت)
secretarial

وابسته به منشیگری (صفت)
secretarial

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to a secretary; pertaining to the work of a secretary
secretarial means involving or relating to the work of a secretary.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : secrecy / secret
✅️ صفت ( adjective ) : secret / secretarial
✅️ قید ( adverb ) : secretly
منشیگری
اگه دوست داشتید لایک کنید 🌺
منشیگری

بپرس