secondary

/ˈsekənˌderi//ˈsekəndri/

معنی: فرعی، کمکی، ثانوی، دوم، ثانیوی، حاکی از زمان گذشته
معانی دیگر: ثانویه، دومین، وابسته، منتج، دست دوم، تقلیدی، درجه دو، نامرغوب، پست، بعدی، کم اهمیت، (آموزش) متوسطه، دبیرستانی (در برابر: ابتدایی primary)، (شیمی) نوع دوم، گونه ی دوم، (زیست شناسی) پسین، رنگ فرعی، رنگ ترکیبی (که از ترکیب دو یا چند رنگ اصلی یا primary به دست می آید)، (زمین شناسی) دگرگونی، تشکیل یافته در اثر فرسایش یا فروپاشی سنگ ها یا لایه های قبلی، بازمانده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of second or lesser rank, importance, or value.
مترادف: ancillary, inferior, lesser, lower, subaltern, subordinate, subservient, subsidiary
متضاد: basic, cardinal, dominant, fundamental, grand, primary, prime
مشابه: accidental, associate, circumstantial, incidental, minor, second, second-string, side, smaller, supporting

(2) تعریف: not first rate; inferior.
مترادف: inferior, second-rate
مشابه: low, mediocre, second-class

- secondary quality
[ترجمه گوگل] کیفیت ثانویه
[ترجمه ترگمان] کیفیت ثانویه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: taken from what is original or primary.
مترادف: secondhand
متضاد: primary
مشابه: derivative

- secondary sources
[ترجمه گوگل] منابع ثانویه
[ترجمه ترگمان] منابع ثانویه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: of or pertaining to a secondary school.
مترادف: high-school
اسم ( noun )
حالات: secondaries
(1) تعریف: a person or thing not of primary value, rank, or importance.
متضاد: primary
مشابه: associate

(2) تعریف: a person acting in an inferior or subordinate capacity.
مترادف: subordinate, underling
مشابه: assistant, associate

جمله های نمونه

1. secondary and tertiary causes
علل ثانوی و ثالثیه

2. secondary carbon
کربن نوع دوم

3. secondary education
آموزش دبیرستانی

4. secondary growth
وخش پسین (رشد دومین)

5. secondary school
مدرسه ی متوسطه،دبیرستان

6. a secondary source of information
منبع دست دوم اطلاعات

7. this word's secondary stress
تکیه (یا فشار) ثانوی این واژه

8. money is only a secondary concern
پول فقط یک مطلب فرعی است.

9. in that tribe, hunting has been relegated to a secondary role
در آن قبیله شکار نقش ثانوی پیدا کرده است.

10. She taught history at a secondary school.
[ترجمه گوگل]او در یک دبیرستان تاریخ تدریس می کرد
[ترجمه ترگمان]او تاریخ را در یک دبیرستان تدریس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Another name for secondary school is high school.
[ترجمه گوگل]نام دیگر دبیرستان دبیرستان است
[ترجمه ترگمان]نام دیگر دبیرستان دبیرستان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We should use our secondary forces to pin down several enemy columns.
[ترجمه گوگل]ما باید از نیروهای ثانویه خود برای سرنگونی چندین ستون دشمن استفاده کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید از نیروهای ثانویه خود برای مشخص کردن چندین ستون دشمن استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Such considerations are secondary to our main aim of improving efficiency.
[ترجمه گوگل]چنین ملاحظاتی نسبت به هدف اصلی ما برای بهبود کارایی فرعی هستند
[ترجمه ترگمان]چنین ملاحظاتی برای هدف اصلی ما از بهبود کارایی ثانویه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Children usually transfer to secondary school at 11 or
[ترجمه گوگل]کودکان معمولاً در 11 سالگی به دبیرستان منتقل می شوند
[ترجمه ترگمان]کودکان معمولا در ساعت ۱۱ یا ۱۱ به دبیرستان می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He had kidney cancer, with secondary tumours in the brain and lungs.
[ترجمه گوگل]او سرطان کلیه، همراه با تومورهای ثانویه در مغز و ریه داشت
[ترجمه ترگمان]سرطان کلیه داشت و غده secondary در مغز و ریه وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Secondary school means junior school and high school.
[ترجمه گوگل]دبیرستان به معنای دوره راهنمایی و دبیرستان است
[ترجمه ترگمان]دبیرستان به معنای دبیرستان و دبیرستان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرعی (صفت)
inferior, by, accessory, accessorial, subsidiary, secondary, ancillary, subordinate, derivative, additional, adjunct, tributary, subaltern, petty, sideway, extrinsic, extraneous

کمکی (صفت)
subsidiary, secondary, ancillary, auxiliary

ثانوی (صفت)
secondary, sec, peripheral

دوم (صفت)
secondary, t'other, second

ثانیوی (صفت)
secondary

حاکی از زمان گذشته (صفت)
secondary

تخصصی

[برق و الکترونیک] ثانویه
[مهندسی گاز] ثانوی، فرعی، کمکی
[حقوق] تبعی، ثانوی، فرعی، درجه دوم
[نساجی] دومی - ثانوی - فرعی
[ریاضیات] دومی، کمکی، فرعی، ثانوی
[آب و خاک] درجا تشکیل شده

انگلیسی به انگلیسی

• subordinate, person or thing occupying an auxiliary position; coil in a transformer through which an induced current flows (electricity)
next after first, second in a series (in rank, importance, etc.); of lesser importance; inferior, subordinate; pertaining to secondary schools; incidental
secondary means less important than something else.
secondary education is for pupils between the ages of 11 and 18.

پیشنهاد کاربران

secondary : فرعی، ثانویه
secondary colors:رنگهای فرعی، رنگهای ثانویه
A secondary school in Hampshire
میشه راهنمایی کنید Secondary literature
میشه راهنمایی. secondary school مدرسه رهنمایی
root secondary
شاخه فرعی
کامپیوتر
کم اهمیت بودن ، در اولویت کمتر قرار داشتن
فرعی :secondery
رنگ های ترکیبی :secondery colors

بپرس