• : تعریف: an acquired habit, characteristic, or skill that has been practiced so often that it appears to be part of one's nature.
- Being cautious is second nature to them.
[ترجمه گوگل] محتاط بودن طبیعت دوم آنهاست [ترجمه ترگمان] محتاط بودن ماهیت دوم آن ها است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Custom is a second nature.
[ترجمه محیا] سنت طبیعت دوم آدم است
|
[ترجمه گوگل]عرف طبیعت دوم است [ترجمه ترگمان]سفارشی یک ماهیت دوم است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Habit is second nature.
[ترجمه گوگل]عادت طبیعت دوم است [ترجمه ترگمان]عادت بر عادت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Use is (a) second nature.
[ترجمه گوگل]استفاده (الف) ماهیت دوم است [ترجمه ترگمان]استفاده از طبیعت دوم است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Habit is (a) second nature.
[ترجمه گوگل]عادت (الف) طبیعت دوم است [ترجمه ترگمان]عادت (یک)طبیعت دوم است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Driving becomes second nature after a while.
[ترجمه گوگل]رانندگی بعد از مدتی به طبیعت دوم تبدیل می شود [ترجمه ترگمان]رانندگی پس از مدتی به ماهیت دوم تبدیل می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He's been teaching for so long that it's second nature to him.
[ترجمه گوگل]او برای مدت طولانی تدریس کرده است که برای او طبیعت دوم است [ترجمه ترگمان]مدت زیادی است که دارد درس می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Planning ahead had always come as second nature to her.
[ترجمه گوگل]برنامه ریزی از قبل همیشه به عنوان ماهیت دوم برای او محسوب می شد [ترجمه ترگمان]برنامه ریزی پیش رو همیشه به عنوان طبیعتی ثانوی به او می آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Speaking English is second nature to him.
[ترجمه گوگل]صحبت کردن به زبان انگلیسی برای او طبیعت دوم است [ترجمه ترگمان]صحبت از زبان انگلیسی صحبت دوم است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He found that teaching was second nature to him.
[ترجمه گوگل]او دریافت که تدریس برای او طبیعت دوم است [ترجمه ترگمان]متوجه شد که تدریس برای او دوم است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. After a while, driving becomes second nature to you.
[ترجمه گوگل]بعد از مدتی رانندگی برای شما طبیعت دوم می شود [ترجمه ترگمان]پس از مدتی، رانندگی دومین ماهیت برای شما خواهد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Such avoidance, whenever possible without straining, would be second nature to an orator of the generation after Isokrates.
[ترجمه گوگل]چنین اجتنابی، هر زمان که ممکن باشد بدون فشار، طبیعت دوم یک خطیب نسل بعد از ایزوکراتس است [ترجمه ترگمان]چنین اجتنابی، هر زمان که ممکن باشد، پس از straining، پس از Isokrates، دومین نوع طبیعی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Management by objective was becoming second nature in the West Wing.
[ترجمه گوگل]مدیریت بر اساس هدف در حال تبدیل شدن به ماهیت دوم در بال غربی بود [ترجمه ترگمان]مدیریت از سوی هدف در حال تبدیل شدن به دومین ماهیت در جناح غربی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The strange and difficult was becoming second nature in the way that it had when I'd learned to fly.
[ترجمه گوگل]عجیب و دشوار در حال تبدیل شدن به طبیعت دوم بود، همانطور که وقتی من پرواز را یاد گرفته بودم [ترجمه ترگمان]عجیب و دشوار در حال تبدیل شدن به ماهیت دوم بود که یاد گرفته بودم پرواز کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Gradually those qualities become second nature.
[ترجمه گوگل]بتدریج آن صفات به طبیعت دوم تبدیل می شوند [ترجمه ترگمان]بتدریج این ویژگی ها به ماهیت دوم تبدیل می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. This is because it is second nature for them to pose their questions at the level of the individual organism.
[ترجمه گوگل]این امر به این دلیل است که این طبیعت دوم برای آنها است که سؤالات خود را در سطح ارگانیسم فردی مطرح کنند [ترجمه ترگمان]این به این دلیل است که این دومین ماهیت برای آن ها است که سوالات خود را در سطح یک ارگانیسم منفرد مطرح می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• custom, habit if something is second nature to you, you have done it so much that you no longer think about it, and it seems as if it is part of your character.
پیشنهاد کاربران
کاری که بر اثر تکرار و تمرین انجام دادنش عادی میشه و ملکه ذهن میشه Driving becomes second nature after a while رانندگی بعد از یه مدت ملکه ذهن میشه ( بدون فکر کردن راحت انجامش میدیم )
a behavior that has been practiced for so long, it seems to have been there always خو گرفتن - ملکه ذهن شدن
ملکه ذهن شدن
عادت ثانوی طبیعت ثانوی
عادت همیشگی
عادی شدن چیزی
عادتی که ملکه ذهن شده An acquired habit or a pattern of behavior that becomes deeply engrained through frequent repetition Social adaptness is a skill that can become a second nature.
کار یا فعالیتی که در آن تبحر داریم
طبیعت ثانوی رفتار یا صفتی اکتسابی که به واسطه ٔ اعمال و بکارگیری طولانی، ذاتی و طبیعی به نظر می رسد ( حسین بشری )