فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: second-guesses, second-guessing, second-guessed
مشتقات: second-guesser (n.)
حالات: second-guesses, second-guessing, second-guessed
مشتقات: second-guesser (n.)
• (1) تعریف: to criticize by using information that was not originally available.
• (2) تعریف: to guess or predict a development, outcome, or action of.
- Economists rarely second-guess the stock market.
[ترجمه گوگل] اقتصاددانان به ندرت بازار سهام را حدس می زنند
[ترجمه ترگمان] اقتصاددانان به ندرت بازار سهام را حدس می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اقتصاددانان به ندرت بازار سهام را حدس می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید