second guess

/ˈsekəndˈɡes//ˈsekəndɡes/

(عامیانه - تصمیم یا طرح یا عمل کسی را) پس از انجام مورد حدس و قیاس قرار دادن، بیرون گود ایستادن، از دور دست بر آتش داشتن، پیش بینی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: second-guesses, second-guessing, second-guessed
مشتقات: second-guesser (n.)
(1) تعریف: to criticize by using information that was not originally available.

(2) تعریف: to guess or predict a development, outcome, or action of.

- Economists rarely second-guess the stock market.
[ترجمه گوگل] اقتصاددانان به ندرت بازار سهام را حدس می زنند
[ترجمه ترگمان] اقتصاددانان به ندرت بازار سهام را حدس می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• if you second-guess someone, you think of different ways they could have done something after the event.

پیشنهاد کاربران

"Second - guess" means to doubt or question a decision or action that has already been made. It often involves thinking that a different decision should have been made or predicting what might happen as a result of a decision. ✍️"شک کردن به تصمیم" / شک کردن یا زیر سوال بردن تصمیم یا عملی که قبلاً انجام شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

✍️✍️تحلیل بیش از حد یا شک کردن به قضاوت خود یا دیگری پس از انجام آن.
👈مترادف: Question, reconsider, re - evaluate, doubt
🎁مثال؛
After submitting the report, he began to second - guess his findings and worried about their accuracy.
She didn't want to second - guess her choice of career path; despite the challenges she faced.
Low self - esteem can make you second - guess every decision, leading to overthinking and indecision.

سرزنش کردن یا انتقاد کردن ( بعد از عمل یا کار انجام شده )
بی بصیرت - کندهوش
بازنگری انتقادی
تردید
پیش داوری، پیش قضاوت
American: نکوهش کردن انتقاد کردن
British:پیش بینی کردن
منصرف کردن
مثلا:
Before he could second guess himself, he bought the house.
قبل از اینکه بتونه خودشو منصرف کنه، خونه رو خرید.
second - guess yourself
از خود انتقاد کردن
خود را مورد سرزنش و عتاب قرار دادن
خود را نکوهش کردن
کسی یا چیزی را زیر سوال بردن
سرزنش کردن انتقاد کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس