seclusion

/sɪˈkluːʒn̩//sɪˈkluːʒn̩/

معنی: جدایی، انزوا، گوشه نشینی
معانی دیگر: عزلت، گوشه گیری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of isolating or hiding away, or the condition of being thus secluded.
مترادف: concealment, hiding, isolation, retirement, sequestration, withdrawal
مشابه: retreat, solitude

- Because of their seclusion, they hadn't heard the news of the attack on the governor.
[ترجمه گوگل] به دلیل گوشه نشینی، خبر حمله به استاندار را نشنیده بودند
[ترجمه ترگمان] آن ها خبر حمله به حاکم را نشنیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a remote or isolated place.
مترادف: cloister, hideaway
مشابه: solitude

جمله های نمونه

1. She liked to sunbathe in the seclusion of her own garden.
[ترجمه گوگل]او دوست داشت در خلوت باغ خودش آفتاب بگیرد
[ترجمه ترگمان]دوست داشت در خلوت باغ خودش پرسه بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. For holidays, I prefer the relative seclusion of the countryside.
[ترجمه گوگل]برای تعطیلات، منزوی نسبی حومه شهر را ترجیح می دهم
[ترجمه ترگمان]برای تعطیلات، من انزوا نسبی حومه شهر را ترجیح می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She lived in seclusion with her husband on their farm in Panama.
[ترجمه گوگل]او با شوهرش در مزرعه شان در پاناما در انزوا زندگی می کرد
[ترجمه ترگمان]او با شوهرش در مزرعه ای در پاناما زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He's been living in seclusion since he retired from acting.
[ترجمه گوگل]او از زمانی که از بازیگری بازنشسته شد در انزوا زندگی می کرد
[ترجمه ترگمان]از وقتی که از بازیگری بازنشسته شده در انزوا زندگی می کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I live very much in seclusion these days.
[ترجمه گوگل]من این روزها خیلی در انزوا زندگی می کنم
[ترجمه ترگمان]این روزها خیلی در انزوا زندگی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In spite of the extremity of her seclusion she was sane.
[ترجمه گوگل]علیرغم انزوای شدیدش، عاقل بود
[ترجمه ترگمان]به رغم انزوای خود، عاقل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In some societies women are kept in seclusion, so that they are hardly ever seen in public.
[ترجمه گوگل]در برخی جوامع زنان در انزوا نگه داشته می شوند، به طوری که به ندرت در انظار عمومی دیده می شوند
[ترجمه ترگمان]در بعضی از جوامع، زنان در انزوا نگهداری می شوند تا به ندرت در مردم دیده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They love the seclusion of their garden.
[ترجمه گوگل]آنها خلوت باغ خود را دوست دارند
[ترجمه ترگمان] اونا عاشق گوشه باغ - شون هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He spends much of his time in seclusion in the mountains.
[ترجمه گوگل]او بیشتر وقت خود را در انزوا در کوهستان می گذراند
[ترجمه ترگمان]او بیشتر وقتش را در انزوا در کوهستان می گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And, as we have learned, it has a seclusion room.
[ترجمه گوگل]و همانطور که یاد گرفتیم یک اتاق خلوت دارد
[ترجمه ترگمان]و همانطور که یاد گرفتیم، اتاق خلوت و خلوتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He says that being put in the seclusion room was right.
[ترجمه گوگل]او می گوید که گذاشتن در اتاق خلوت درست بود
[ترجمه ترگمان]اون میگه که تو اتاق ایزوله نگهداری میشه، درسته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This is the first seclusion room I have seen.
[ترجمه گوگل]این اولین اتاق خلوتی است که من دیدم
[ترجمه ترگمان]این اولین اتاقی است که من دیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Morrison, in seclusion at his home just outside the northeastern Oklahoma town of Jay, was not at the news conference.
[ترجمه گوگل]موریسون، در خانه خود در خارج از شهر جی در شمال شرقی اوکلاهما، در کنفرانس خبری حضور نداشت
[ترجمه ترگمان]موریسون که در گوشه خانه اش در خارج از شهر northeastern اوکلاهاما در نزدیکی جی جی بود، در کنفرانس خبری نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The thing that drove him into seclusion was his failure to find anywhere a return of the warmth that flowed from him.
[ترجمه گوگل]چیزی که او را به انزوا کشاند، ناتوانی او در یافتن بازگشت گرمایی بود که از او سرازیر می شد
[ترجمه ترگمان]چیزی که او را به انزوا کشانده بود، شکست او بود که هر جا از گرمایی که از او ساطع می شد را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جدایی (اسم)
abscission, separation, divorce, segregation, breakaway, rupture, dissociation, gulf, schism, divorcement, schismatism, disjunction, disunion, seclusion, sequestrum, severance

انزوا (اسم)
isolation, sequestration, retreat, insularity, seclusion

گوشه نشینی (اسم)
seclusion

انگلیسی به انگلیسی

• isolation, solitude; act of secluding; secluded place, isolated or private place
if you are living in seclusion, you are in a quiet place away from other people.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : seclude
✅️ اسم ( noun ) : seclusion
✅️ صفت ( adjective ) : secluded / seclusive
✅️ قید ( adverb ) : secludedly
انزوا - گوشه نشینی
◀️ The biggest mistake in Chinese history was the 40 years of seclusion in the Qing Dynasty . Now , China has learned enough lessons to regain its former Qing influence . This is a trend . In historical materialism , it means that the objective development law of affairs will not be changed by the subjective thoughts of individuals : بزرگترین اشتباه در تاریخ چین 40 سال انزوا در سلسله چینگ بود. اکنون، چین درس های کافی برای بازیابی نفوذ چینگ سابق خود آموخته است. این یک روند است. در ماتریالیسم تاریخی به این معناست که قانون توسعه عینی امور توسط افکار ذهنی افراد تغییر نخواهد کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

اعتکاف ( عرفانی و روحانی ) ، عزلت گزینی عمدی به منظور تمدد اعصاب و روان
seclusion ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: دگرهم رسی
تعریف: موردی ویژه و نادر از فرایند هم رسی که در آن هوای به نسبت گرم در عقب و مرکز چرخند قرار می گیرد
Seclusion room اتاق انفرادی، سلول انفرادی
کنج عزلت
خلوت
من رو توی اینستا دنبال کنیدبا آموزش زبان انگلیسی ممنون
languageyar@

بپرس