secession

/səˈseʃn̩//sɪˈseʃn̩/

معنی: انتزاع، انفصال، تجزیه طلبی، جدا روی، انشعاب حزبی
معانی دیگر: جدایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: secessional (adj.)
(1) تعریف: the action or an instance of seceding.

(2) تعریف: (often cap.) the seceding of the Southern states from the United States in the early 1860s, which led to the Civil War.

جمله های نمونه

1. Anton von Werner, chief Secession opponent, was not an anti-semite.
[ترجمه گوگل]آنتون فون ورنر، مخالف اصلی جدایی، یک ضد یهودی نبود
[ترجمه ترگمان]آنتون فون ورنر، رقیب Secession، مخالف - نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The 1900 Secession exhibition was significantly international, but still included only a minority of avant-garde paintings.
[ترجمه گوگل]نمایشگاه Secession در سال 1900 به طور قابل توجهی بین المللی بود، اما هنوز فقط تعداد کمی از نقاشی های آوانگارد را شامل می شد
[ترجمه ترگمان]نمایشگاه Secession ۱۹۰۰ به طور قابل توجهی بین المللی بود، اما هنوز تنها اقلیتی از نقاشی های آوانگارد را در بر گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. At first, the Soviets refused to accept Lithuania's secession as an accomplished fact.
[ترجمه گوگل]در ابتدا، شوروی از پذیرش جدایی لیتوانی به عنوان یک واقعیت کامل امتناع کرد
[ترجمه ترگمان]در ابتدا روس ها از پذیرش جدایی لیتوانی به عنوان یک واقعیت موفق امتناع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was southern secession that precipitated emancipation and an end to federal support of slavery.
[ترجمه گوگل]این جدایی جنوب بود که رهایی را تسریع کرد و به حمایت فدرال از برده داری پایان داد
[ترجمه ترگمان]این جدایی از جنوب بود که آزادی را تسریع کرد و به حمایت فدرال از برده داری پایان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They want secession from the union, not a new treaty binding them into it.
[ترجمه گوگل]آنها خواهان جدایی از اتحادیه هستند، نه یک معاهده جدید که آنها را به آن ملزم کند
[ترجمه ترگمان]آن ها خواستار جدایی از اتحادیه هستند، نه یک معاهده جدید که آن ها را به آن پیوند می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. South Carolina led the way, declaring for secession on December 20, i86o.
[ترجمه گوگل]کارولینای جنوبی پیشتاز بود و در 20 دسامبر، i86o اعلام جدایی کرد
[ترجمه ترگمان]کارولینای جنوبی به این ترتیب راه را به پیش گرفت و خواستار جدایی در ۲۰ دسامبر i۸۶o شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Did it lead to secession and the Civil War?
[ترجمه گوگل]آیا منجر به جدایی و جنگ داخلی شد؟
[ترجمه ترگمان]آیا این جنگ منجر به جدایی و جنگ داخلی شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A vote in favour of secession would be carried subject to a two-thirds majority of the republic's total electorate.
[ترجمه گوگل]رأی موافق به جدایی با اکثریت دو سوم کل رأی دهندگان جمهوری انجام می شود
[ترجمه ترگمان]رای گیری به نفع انفصال تا دو سوم از رای دهندگان کل جمهوری ادامه خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. State law requires secession support by a majority of voters citywide and in the Valley before a breakaway can be completed.
[ترجمه گوگل]قانون ایالتی نیاز به حمایت اکثریت رأی دهندگان در سطح شهر و دره قبل از تکمیل جدایی دارد
[ترجمه ترگمان]قانون دولتی نیازمند حمایت از سوی اکثریت رای دهندگان در سطح شهر و در دره قبل از تکمیل جدایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Last month the Southern party, which advocates secession, won its first mayoral victory, in a village in Alabama.
[ترجمه گوگل]ماه گذشته، حزب جنوبی، که طرفدار جدایی است، اولین پیروزی خود را به عنوان شهردار در روستایی در آلاباما به دست آورد
[ترجمه ترگمان]ماه گذشته، حزب جنوبی که از جدایی حمایت می کند اولین پیروزی شهرداری خود را در یک روستا در آلاباما به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. More recently, the threat of Quebec's secession confronted the country with the very real possibility of political breakup.
[ترجمه گوگل]اخیراً، خطر جدایی کبک، این کشور را با احتمال بسیار واقعی تجزیه سیاسی مواجه کرده است
[ترجمه ترگمان]اخیرا، تهدید جدایی کبک با احتمال بسیار واقعی فروپاشی سیاسی، با این کشور روبرو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The secession of some southern states from the USA in the 1860s led to the civil war.
[ترجمه گوگل]جدایی برخی از ایالت های جنوبی از ایالات متحده آمریکا در دهه 1860 منجر به جنگ داخلی شد
[ترجمه ترگمان]جدایی برخی از ایالات جنوبی از آمریکا در دهه ۱۸۶۰ منجر به جنگ داخلی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nevertheless, no sovereign State can tolerate secession.
[ترجمه گوگل]با این وجود، هیچ کشور مستقلی نمی تواند جدایی را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]با این وجود، هیچ کشور مستقلی نمی تواند جدایی را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Buthelezi for his part warned that Kwazulu would consider secession if constitutional negotiations did not guarantee adequate self-determination in a federal structure.
[ترجمه گوگل]بوتلزی به نوبه خود هشدار داد که کوازولو جدایی را در صورتی که مذاکرات قانون اساسی تضمین کننده تعیین سرنوشت مناسب در یک ساختار فدرال نباشد، در نظر خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]بوتلیزی به نوبه خود هشدار داد که اگر مذاکرات قانون اساسی خودمختاری کافی را در یک ساختار فدرال تضمین نکند، kwazulu تجزیه را در نظر خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The daily papers teemed with the dreary records of secession. . . .
[ترجمه گوگل]روزنامه های روزانه مملو از سوابق دلخراش جدایی بود
[ترجمه ترگمان]کاغذهای روزانه را در دفتر خاطرات تلخ جدائی فرا می خواندند،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انتزاع (اسم)
abstraction, abruption, secession

انفصال (اسم)
secession, separation, discharge, discontinuity, schism, schismatism, disjunction, extrusion, disunion, retirement

تجزیه طلبی (اسم)
secession, separatism

جدا روی (اسم)
secession

انشعاب حزبی (اسم)
secession

انگلیسی به انگلیسی

• withdrawal from an alliance or organization
the secession of a group or region from a larger group or country to which it belongs is its formal separation from the group or country; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: The action of withdrawing formally from membership in an organization or alliance 🏛️
🔍 مترادف: Withdrawal
✅ مثال: The state's secession from the union sparked a major conflict.
برونشُد
( منبع: فرهنگ علوم انسانی، داریوش آشوری )
۱. ( سیاسی ) جدایی ۲. انشعاب
مثال:
What I observe is a pair of secessions from the unifying center of American life.
چیزی که من مشاهده می کنم یک جدایی و انشعاب از کانونِ وحدت بخشِ زندگی آمریکایی است.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : secede
✅️ اسم ( noun ) : secession / secessionist
✅️ صفت ( adjective ) : secessionist
✅️ قید ( adverb ) : _
the act of becoming independent and no longer part of a country, area, organization, etc
تجزیه طلبی یا جدایی خواهی در فلسفه سیاسی به عمل کنار کشیدن از یک ارگان، حزب، یا پیکره ای سیاسی گویند
Norway's secession from Sweden in 1905
"the republics want secession from the union"
( هنر، معماری ) سبک تزئینگرای "انفصال" یا "جدایی طلبی" که در اواخر قرن 19 عمدتاً در اتریش و آلمان پدید آمد. مشابه "آرت نوو"ی بلژیک، و از جنبش های پیشقدمیِ مدرنیسمِ قرن بیستم است.
بزرگترین استاد آن: گوستاو کلیمت، نقاش اتریشی. اتو واگنر، معمار وینی.
به پیروان آن secessionist می گویند.
جدا روی، تجزیه طلبی، انشعاب حزبی

بپرس