seaward

/ˈsiːwərd//ˈsiːwəd/

معنی: اطراف دریا، روبدریا، بسوی دریا
معانی دیگر: به سوی دریا، رو به دریا، روبدریا
seaward(s)
سوی دریا

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: to or toward the sea.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: moving or directed toward the sea.

(2) تعریف: of a wind, coming from the sea.
اسم ( noun )
مشتقات: seawards (adv.)
• : تعریف: a point or direction toward the sea or away from the land.

جمله های نمونه

1. the room looks seaward
اتاق رو به دریا است.

2. The houses on the seaward side of the road were all in ruins.
[ترجمه گوگل]خانه های کنار دریا همه خراب شده بود
[ترجمه ترگمان]خانه های کنار دریا همه به ویرانی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Keep to the seaward side of the path.
[ترجمه گوگل]به سمت دریا از مسیر ادامه دهید
[ترجمه ترگمان]به سمت دریا راه برو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The tug was seaward of the Hakai Passage on a course that diverged from the Calvert Island coastline.
[ترجمه گوگل]این یدک کش به سمت دریا از گذرگاه هاکای در مسیری که از خط ساحلی جزیره کالورت منحرف می شد قرار داشت
[ترجمه ترگمان]این کشش از گذرگاه Hakai به مسیری که از خط ساحلی جزیره کالورت جدا شده بود، به سمت دریا کشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There were salt marshes on the seaward side of the coastal road and Davis had found a causeway that flanked them.
[ترجمه گوگل]در سمت دریای جاده ساحلی باتلاق‌های نمکی وجود داشت و دیویس گذرگاهی را پیدا کرده بود که در کنار آنها بود
[ترجمه ترگمان]در طرف دریا باتلاق های نمک وجود داشت و دیویس کوره راه را در دو طرف آن ها پیدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. An area to seaward was reclaimed by the formation of a new sea wall, this wall being completed in 189
[ترجمه گوگل]یک منطقه به سمت دریا با تشکیل یک دیوار دریایی جدید بازسازی شد، این دیوار در سال 189 تکمیل شد
[ترجمه ترگمان]یک سطح به سمت دریا با تشکیل یک دیوار دریایی جدید مرمت شد، این دیوار در سال ۱۸۹ به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To seaward, bright tropical fish dance in the coral reefs.
[ترجمه گوگل]به سمت دریا، ماهی های گرمسیری درخشان در صخره های مرجانی می رقصند
[ترجمه ترگمان]به طرف دریا، ماهی های استوایی در رگه های مرجانی می رقصیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The air was musty; he opened the seaward window.
[ترجمه گوگل]هوا کپک زده بود پنجره رو به دریا باز کرد
[ترجمه ترگمان]هوا تاریک بود، پنجره را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Not all memorable sightings were on the seaward side of the wall.
[ترجمه گوگل]همه دیدنی های به یاد ماندنی در سمت دریای دیوار نبودند
[ترجمه ترگمان]تمام sightings که در طرف دریا دیده می شد در طرف دریا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is only well developed on the seaward side of the windward reef of atolls.
[ترجمه گوگل]این تنها در سمت دریا از صخره های بادگیر جزایر مرجانی به خوبی توسعه یافته است
[ترجمه ترگمان]این فقط در سمت دریا صخره های مرجانی به خوبی توسعه یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As she gazed seaward, far off on the water she saw something floating.
[ترجمه گوگل]همانطور که به دریا خیره شد، دورتر روی آب چیزی شناور دید
[ترجمه ترگمان]همان طور که به طرف دریا می نگریست، دور از آب چیزی شناور دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A stone archway in the seaward wall spanned a tall ironwork gate.
[ترجمه گوگل]یک طاق نما سنگی در دیوار رو به دریا، دروازه ای بلند آهنی را می پوشاند
[ترجمه ترگمان]یک طاقی سنگی در سمت دریا روی یک دروازه ironwork بلند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This room faces seaward.
[ترجمه گوگل]این اتاق رو به دریا است
[ترجمه ترگمان]این اتاق به سمت دریا حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Six slippery snails, slid slowly seaward.
[ترجمه گوگل]شش حلزون لغزنده، به آرامی به سمت دریا سر خوردند
[ترجمه ترگمان]شش حلزون لغزنده به آرامی به طرف دریا سرازیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اطراف دریا (اسم)
seaward

روبه دریا (صفت)
seaward

بسوی دریا (قید)
seaward

انگلیسی به انگلیسی

• facing toward the sea; moving toward the sea
toward the sea, in the direction of the sea

پیشنهاد کاربران

به سمت دریا، نواحی اطراف دریا، جهتی که به خود دریا یا حوالی آن ختم می شود.

بپرس