• (1)تعریف: that which is added to food to improve the flavor, such as salt, an herb, or spice.
• (2)تعریف: the action or an instance of adding such a substance.
جمله های نمونه
1. this salad needs seasoning
این سالاد نیاز به چاشنی دارد.
2. Salt is the most common seasoning.
[ترجمه شان] نمک، متداول ترین چاشنی غذا است.
|
[ترجمه گوگل]نمک رایج ترین چاشنی است [ترجمه ترگمان]نمک بیشتر ادویه رایج هست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Add the seasoning and bring the sauce to the boil .
[ترجمه گوگل]چاشنی را اضافه کنید و سس را به جوش بیاورید [ترجمه ترگمان]چاشنی را اضافه کنید و سس را بجوشانید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Taste the soup and adjust the seasoning, adding more salt or pepper as desired.
[ترجمه شان] سوپ را مزه کنید، وسپس به عنوان چاشنی ، آن مقدار نمک و فلفل که دوست دارید، بیفزایید.
|
[ترجمه گوگل]سوپ را بچشید و چاشنی آن را تنظیم کنید و به دلخواه نمک یا فلفل بیشتری اضافه کنید [ترجمه ترگمان]سوپ را مزه کنید و ادویه را تنظیم کنید و نمک یا فلفل بیشتری به آن اضافه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Stir in the lemon rind and seasoning.
[ترجمه گوگل]پوست لیمو و چاشنی را هم بزنید [ترجمه ترگمان]پوست لیمو و چاشنی را بریزید و به هم بزنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Add salt to correct the seasoning.
[ترجمه گوگل]برای اصلاح چاشنی نمک اضافه کنید [ترجمه ترگمان]نمک را اضافه کنید تا ادویه را اصلاح کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The seasoning really brings out the flavour of the meat.
[ترجمه گوگل]چاشنی واقعاً طعم گوشت را نشان می دهد [ترجمه ترگمان]چاشنی واقعا مزه گوشت را بیرون می آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I believe in seasoning food before putting it on the table.
[ترجمه گوگل]من به چاشنی دادن غذا قبل از گذاشتن روی میز اعتقاد دارم [ترجمه ترگمان]قبل از گذاشتن روی میز، به غذای چاشنی اعتقاد دارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Now beat the egg yolks with a fork, seasoning well with salt and pepper.
[ترجمه گوگل]حالا زرده ها را با چنگال بزنید و نمک و فلفل را خوب مزه دار کنید [ترجمه ترگمان]در حال حاضر، زرده تخم مرغ را با یک چنگال، چاشنی و فلفل و فلفل را مورد ضرب و شتم قرار دهید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Taste sauce for seasoning and correct if necessary.
[ترجمه گوگل]سس را برای چاشنی بچشید و در صورت لزوم تصحیح کنید [ترجمه ترگمان]سس طعم برای چاشنی و درست در صورت لزوم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Stir in the seasoning, mustard powder and eggs. 8 Spoon the sauce over the moussaka and sprinkle over the cheese.
[ترجمه گوگل]ادویه، پودر خردل و تخم مرغ را هم بزنید 8 سس را با قاشق روی موساکا بریزید و روی پنیر بپاشید [ترجمه ترگمان]چاشنی، پودر خردل و تخم مرغ به هم بزنید ۸ قاشق سوپ را روی moussaka بریزید و روی پنیر پاشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Return to pan with seasoning and a little chopped mint, if you like.
[ترجمه گوگل]در صورت تمایل با چاشنی و کمی نعنا خرد شده به تابه برگردانید [ترجمه ترگمان]اگر میل داشته باشید، با آن چاشنی بزنید و یک خرده آدامس نعنایی هم با آن مخلوط کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Check the seasoning. Place the turkey mixture in an ovenproof dish, cover with the sweetcorn and pour over the sauce.
[ترجمه گوگل]چاشنی را بررسی کنید مخلوط بوقلمون را در ظرف مخصوص فر قرار دهید و روی آن را با ذرت شیرین بپوشانید و روی سس بریزید [ترجمه ترگمان]چاشنی را بررسی کنید مخلوط بوقلمون را در ظرف ovenproof قرار دهید، با the بپوشانید و سس را روی سس بریزید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Check the seasoning. Cut the chicken into thin strips, add to the sauce and cook for 1 minute.
[ترجمه گوگل]چاشنی را بررسی کنید مرغ را به صورت نوارهای نازک برش دهید و به سس اضافه کنید و 1 دقیقه تفت دهید [ترجمه ترگمان]چاشنی را بررسی کنید مرغ را به تکه های نازک ببرید، به سس اضافه کنید و برای یک دقیقه بپزید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• spice, substance added to food to improve flavor; act of adding spices or condiments seasoning is salt, pepper, or spices that are added to food.
پیشنهاد کاربران
چاشنی - ادویه
seasoning ( علوم و فنّاوری غذا ) واژه مصوب: چاشنیزنی تعریف: عمل افزودن چاشنی یا چاشنی مخلوط به غذا
noun : a substance ( such as salt, pepper, a spice, or an herb ) that is used to add flavor to food [count] My favorite seasonings are black pepper and oregano. [noncount] Add some seasoning to the marinade. The soup needs more seasoning. چاشنی - ادویه
spicy add some seasoning to this porridge it tastes shit