seasonable

/ˈsiːzənəbl̩//ˈsiːznəbl̩/

معنی: بموقع، بهنگام، مناسب فصل
معانی دیگر: (به ویژه از نظر آب و هوا و فصل سال) مناسب، درخور، جور، عادی، موسمی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: seasonably (adv.), seasonableness (n.)
(1) تعریف: typical of or suitable to the time of year.
متضاد: unseasonable

- seasonable snow storms
[ترجمه گوگل] طوفان های فصلی برف
[ترجمه ترگمان] موقع طوفان های برفی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: taking place at an appropriate or suitable time; timely.
مترادف: opportune, ripe, timely
متضاد: ill-timed, unseasonable
مشابه: appropriate, apropos, expedient, favorable, fitting, fortunate, right, well-timed

- a seasonable inheritance
[ترجمه گوگل] یک ارث فصلی
[ترجمه ترگمان] بعد از این که موقع مناسب رسید،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. in tehran, rain is not seasonable in july
در تهران باران در ماه ژوئیه عادی نیست.

2. He gave his foolish nephew some seasonable advice.
[ترجمه گوگل]او به برادرزاده احمق خود توصیه های فصلی کرد
[ترجمه ترگمان]سپس به برادرزاده احمقانه خود گوش داد و مدتی به او نصیحت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'll wait for a seasonable moment to speak to her.
[ترجمه گوگل]من منتظر یک لحظه فصلی خواهم بود تا با او صحبت کنم
[ترجمه ترگمان]من منتظر وقت مناسبی برای صحبت با او خواهم ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. December brought some seasonable snow showers.
[ترجمه گوگل]دسامبر چند بارش برف فصلی به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]در ماه دسامبر بارش برف به موقع رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Seasonable dehumidify, alleviate low pressure is anoxic state.
[ترجمه گوگل]رطوبت زدایی فصلی، کاهش فشار کم حالت بدون اکسیژن است
[ترجمه ترگمان]seasonable dehumidify، با کم کردن فشار کم، حالت anoxic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Hot weather is seasonable in July.
[ترجمه گوگل]هوای گرم در ماه جولای فصلی است
[ترجمه ترگمان]هوای گرم در ماه جولای مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This adjustment was not only very seasonable but also extremely successful.
[ترجمه گوگل]این تنظیم نه تنها بسیار فصلی بود، بلکه بسیار موفق بود
[ترجمه ترگمان]این تنظیمات نه تنها به موقع مناسب بود، بلکه بسیار موفق نیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Reply to can make him seasonable fatigue, new residence still has very big very luxurious piscina, can lay 10 people at the same time bubble bath.
[ترجمه گوگل]پاسخ به می تواند او را خستگی فصلی کند، اقامتگاه جدید هنوز هم پیسینا بسیار بزرگ بسیار لوکس دارد، می تواند 10 نفر را همزمان حمام حباب بگذارد
[ترجمه ترگمان]پاسخ به این سوال می تواند باعث خستگی شود، اقامت جدید هنوز خیلی بزرگ است و می تواند ۱۰ نفر را در حمام حباب درست کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The advantage with seasonable, swift Internet is couldn't get completely reflect.
[ترجمه گوگل]مزیت اینترنت فصلی و سریع این است که نمی توان به طور کامل منعکس شود
[ترجمه ترگمان]استفاده از اینترنت سریع می تواند به طور کامل منعکس شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Seasonable announcement farmer remands reclaim breed.
[ترجمه گوگل]اعلام فصلی مزرعه دار بازپس گیری نژاد بازپس گیری
[ترجمه ترگمان]seasonable، کشاورز اعلام کرد که نژاد خود را اصلاح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The sound film seasonable and lived along with the technical development and audience's need.
[ترجمه گوگل]این فیلم صوتی فصلی است و در کنار پیشرفت فنی و نیاز مخاطب زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]این فیلم به موقع و با رشد فنی و نیاز مخاطب زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Having the exclusive selling rights for seasonaBle fresh fruits, we are awaiting your presence and negotiation.
[ترجمه گوگل]با داشتن حقوق انحصاری فروش میوه های تازه فصلی، منتظر حضور و مذاکره شما هستیم
[ترجمه ترگمان]با داشتن حق فروش انحصاری برای seasonable میوه ها، ما منتظر حضور و مذاکره شما هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They observe the system is tight, monitor seasonable, source is all ready, manage normative science.
[ترجمه گوگل]آنها مشاهده می کنند که سیستم فشرده است، نظارت فصلی است، منبع همه چیز آماده است، علم هنجاری را مدیریت می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها مشاهده می کنند که سیستم سفت و سخت است، به موقع نظارت می کند، منبع همه آماده است، مدیریت هنجاری را مدیریت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. SeasonaBle fresh fruits . Please select carefully Caveat emptor.
[ترجمه گوگل]میوه های تازه فصلی لطفاً Caveat emptor را با دقت انتخاب کنید
[ترجمه ترگمان]میوه های تازه را خیس کنید لطفا با دقت Caveat emptor را انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بموقع (صفت)
proper, fitting, timely, apropos, opportune, seasonable, punctual, pat, well-timed, forehanded

بهنگام (صفت)
timely, opportune, seasonable, up-to-date, pat, well-timed

مناسب فصل (صفت)
seasonable

انگلیسی به انگلیسی

• characteristic of the season; opportune, occurring at the appropriate time
seasonable weather conditions are the kind that is expected or usual at a particular time of year.
something that is seasonable comes or happens at just the right time.

پیشنهاد کاربران

بپرس