seasickness

/ˈsiːsɪknəs//ˈsiːsɪknəs/

معنی: دریا زدگی، ناخوشی دریا
معانی دیگر: حالت استفراغ (در اثر حرکت کشتی)، تهوع وبهم خوردگی حال در سفر دریا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: stomach upset and other discomfort caused by the rolling motion of a boat or ship.

جمله های نمونه

1. He was very prone to seasickness and already felt queasy.
[ترجمه گوگل]او بسیار مستعد دریازدگی بود و از قبل احساس ناراحتی می کرد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر دریازدگی ناراحت شده بود و حال تهوع داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Pills for seasickness often induce drowsiness.
[ترجمه گوگل]قرص های مخصوص دریازدگی اغلب باعث خواب آلودگی می شوند
[ترجمه ترگمان]قرص برای دریازدگی اغلب drowsiness
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Thanks to stabilisers, and effective modern remedies for seasickness, real discomfort is rare.
[ترجمه گوگل]به لطف تثبیت کننده ها و درمان های مدرن موثر برای دریازدگی، ناراحتی واقعی نادر است
[ترجمه ترگمان]به لطف stabilisers و درمان های موثر جدید برای دریازدگی ناراحتی، ناراحتی واقعی کمیاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Male speaker Apart from the awful seasickness, the most frightening part was Cape Horn.
[ترجمه گوگل]سخنران مرد جدا از دریازدگی وحشتناک، ترسناک ترین قسمت کیپ هورن بود
[ترجمه ترگمان]گوینده مرد جدا از دریازدگی، وحشتناک ترین قسمت دماغه هورن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Also invoked against appendicitis, intestinal disease, and seasickness.
[ترجمه گوگل]همچنین در برابر آپاندیسیت، بیماری روده و دریازدگی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]همچنین در برابر ورم appendicitis، بیماری های روده و دریازدگی دیگر استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After a day of seasickness, it felt good to step on to land.
[ترجمه گوگل]بعد از یک روز دریازدگی، قدم گذاشتن به خشکی احساس خوبی داشت
[ترجمه ترگمان]پس از یک روز دریازدگی، رفتن به خشکی احساس خوبی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Seasickness tablets often cause drowsiness.
[ترجمه گوگل]قرص های دریازدگی اغلب باعث خواب آلودگی می شوند
[ترجمه ترگمان]قرص های seasickness اغلب باعث خواب آلودگی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Also invoked against appendicitis, intestinal disease, and seasickness. Feast day, June
[ترجمه گوگل]همچنین در برابر آپاندیسیت، بیماری روده و دریازدگی استفاده می شود روز جشن، ژوئن
[ترجمه ترگمان]همچنین در برابر ورم appendicitis، بیماری های روده و دریازدگی دیگر استفاده می شود روز بزرگداشت، ژوئن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Leaning over the transom, Whitworth succumbed to his seasickness.
[ترجمه گوگل]ویتورث با خم شدن روی تراشه، تسلیم دریازدگی خود شد
[ترجمه ترگمان]در حالی که از پنجره روی پنجره خم شده بود از پا در آمد و در برابر دریازدگی زانو زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Fighting back seasickness, Jeff Whitworth, an ex-Marine, got a welcome respite.
[ترجمه گوگل]جف ویتورث، یک تفنگدار سابق، در حال مبارزه با دریازدگی، مهلتی گرفت
[ترجمه ترگمان]، \"مبارزه با\" دریازدگی عقب \"جف Whitworth\" یه تفنگدار سابق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Seasickness has no personal meaning for me.
[ترجمه گوگل]دریازدگی برای من معنای شخصی ندارد
[ترجمه ترگمان]seasickness هیچ معنایی برای من نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Europeans take melons for a preventive against seasickness.
[ترجمه گوگل]اروپایی ها خربزه را برای پیشگیری از بیماری دریایی مصرف می کنند
[ترجمه ترگمان]اروپایی ها هندوانه را برای مقابله با دریازدگی کاهش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many cases of seasickness originate in indigestion.
[ترجمه گوگل]بسیاری از موارد دریازدگی ناشی از سوء هاضمه است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از موارد دریازدگی دچار سو هاضمه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Medically speaking seasickness is a variation of motion sickness or kinetosis.
[ترجمه گوگل]از نظر پزشکی، دریازدگی نوعی بیماری حرکتی یا حرکتی است
[ترجمه ترگمان]دریازدگی دیگر دریازدگی کاهش بیماری و یا بیماری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Seasickness was everywhere and people had no appetite.
[ترجمه گوگل]دریازدگی همه جا را فرا گرفته بود و مردم اشتها نداشتند
[ترجمه ترگمان]seasickness همه جا بود و مردم اشتها نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دریا زدگی (اسم)
seasickness

ناخوشی دریا (اسم)
seasickness

انگلیسی به انگلیسی

• motion sickness caused by the rocking motion of a boat at sea

پیشنهاد کاربران

یکی از حالت های motion sickness هستش یعنی حرکت زدگی
carsick واسه ماشینه ( ماشین زدگی )
airsick واسه هواپیما ( هوا زدگی )
seasick واسه کشتی ( دریا زدگی )

بپرس