search warrant

/ˈsɜːrt͡ʃˈwɔːrənt//sɜːt͡ʃˈwɒrənt/

(حقوق) حکم تفتیش خانه، اجازه ی بازرسی، حکم تفتیش منزل، حکم بازرسی و ورود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a legal document authorizing a police officer to search a specified person, premise, or dwelling.

جمله های نمونه

1. Officers armed with a search warrant entered the flat.
[ترجمه گوگل]افسران مسلح با حکم بازرسی وارد آپارتمان شدند
[ترجمه ترگمان]افسران مسلح به حکم بازرسی وارد آپارتمان شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The police must have a search warrant to search a house.
[ترجمه گوگل]پلیس برای تفتیش خانه باید حکم بازرسی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]پلیس باید یه حکم بازرسی برای گشتن خونه داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Police who executed a search warrant found a substantial amount of stolen property on the premises.
[ترجمه گوگل]پلیس که دستور بازرسی را اجرا کرد، مقدار قابل توجهی اموال مسروقه را در محل کشف کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس که یک حکم بازرسی را اجرا کرد مقدار قابل توجهی از دارایی های به سرقت رفته را در محوطه پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It declared that the village had a search warrant for her home and would return sometime in the next 30 days.
[ترجمه گوگل]اعلام کرد که روستا حکم بازرسی خانه او را دارد و ظرف 30 روز آینده بازخواهد گشت
[ترجمه ترگمان]این گزارش اعلام کرد که این روستا یک حکم بازرسی برای خانه اش دارد و زمانی در ۳۰ روز آینده باز خواهد گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Investigators on Monday sought a search warrant to examine a summer home the Ramseys own in Charlevoix, Mich.
[ترجمه گوگل]بازرسان روز دوشنبه به دنبال حکم بازرسی برای بررسی خانه تابستانی متعلق به رمزی ها در شارلوویک، میش بودند
[ترجمه ترگمان]بازرسان روز دوشنبه خواستار یک حکم بازرسی برای بررسی خانه ای تابستانی در Charlevoix، Mich شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He's probably gone for a search warrant . . . Jim Henderson in the Raven says he was watching people at the bar.
[ترجمه گوگل]او احتمالا برای حکم بازرسی رفته است جیم هندرسون در کلاغ می‌گوید که مردم را در بار تماشا می‌کرد
[ترجمه ترگمان]احتمالا دنبال یه حکم بازرسی رفته \"جیم هندرسون\" که میگه داره مردم رو تو بار نگاه میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We are conducting a search warrant.
[ترجمه گوگل]ما در حال اجرای حکم بازرسی هستیم
[ترجمه ترگمان]ما داریم یه حکم بازرسی رو اجرا می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The detectives swore out a search warrant.
[ترجمه گوگل]کارآگاهان دستور بازرسی را صادر کردند
[ترجمه ترگمان]کاراگاهان من حکم بازرسی رو دادن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You can't search my house without a search warrant.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید خانه من را بدون حکم بازرسی بازرسی کنید
[ترجمه ترگمان]بدون حکم تفتیش نمی توانی خانه من را بگردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Now I have this search warrant to search the premises.
[ترجمه گوگل]اکنون من این حکم بازرسی را دارم تا محل را جستجو کنم
[ترجمه ترگمان]حالا من این حکم جستجو رو دارم که ساختمون رو بگردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Why don't you get a search warrant, sheriff, and see for yourself?
[ترجمه گوگل]چرا حکم بازرسی نمی گیرید، کلانتر، و خودتان ببینید؟
[ترجمه ترگمان]کلانتر، چرا حکم تفتیش نمی کنید و خودتان ببینید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Montgomery Sheriff's Office executed search warrant on Zhu's and Yang's residences.
[ترجمه گوگل]کلانتر مونتگومری حکم بازرسی در اقامتگاه های ژو و یانگ را صادر کرد
[ترجمه ترگمان]دفتر آقای مونتگومری حکم بازرسی در مقر Zhu و یانگ رو اجرا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Police have a search warrant at a Las Vegas pharmacy in connection with Michael Jacksons death.
[ترجمه گوگل]پلیس در رابطه با مرگ مایکل جکسون حکم بازرسی در یک داروخانه لاس وگاس دارد
[ترجمه ترگمان]پلیس یک حکم بازرسی در داروخانه لاس وگاس در ارتباط با مرگ مایکل جکسون دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Therefore the company was unrepresented when the search warrant was applied for and issued.
[ترجمه گوگل]بنابراین شرکت در زمان درخواست و صدور حکم بازرسی فاقد نمایندگی بود
[ترجمه ترگمان]بنابراین هنگامی که حکم جستجو برای این شرکت درخواست و صادر شد، نماینده مجاز نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Edie Britt: Search warrant ? Let me see that.
[ترجمه گوگل]ادی بریت: حکم جستجو؟ بذار ببینمش
[ترجمه ترگمان]Edie Britt: ضمانت جستجو؟ بگذار این را ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] قرار تفتیش، حکم بازرسی

انگلیسی به انگلیسی

• legal approval of the court-house to search for evidence on someone's private property
a search warrant is an official document that gives the police permission to search a building, for example when they are looking for drugs or stolen goods.

پیشنهاد کاربران

بپرس