فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: searches, searching, searched
حالات: searches, searching, searched
• (1) تعریف: to look through thoroughly in order to find something.
• مترادف: hunt, scour
• مشابه: comb, drag, examine, explore, inspect, investigate, ransack, rifle, rummage, scrutinize, sift
• مترادف: hunt, scour
• مشابه: comb, drag, examine, explore, inspect, investigate, ransack, rifle, rummage, scrutinize, sift
- The cook searched all the cabinets for the red pepper.
[ترجمه نمازی] آشپز تمام کابینت ها را برای فلفل قرمز جستجو کرد|
[ترجمه گوگل] آشپز تمام کابینت ها را برای فلفل قرمز جستجو کرد[ترجمه ترگمان] آشپز تمام کابینت ها را به خاطر فلفل قرمز جستجو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The police searched the surrounding woods for the missing boy.
[ترجمه گوگل] پلیس جنگل های اطراف را برای یافتن پسر گمشده جستجو کرد
[ترجمه ترگمان] پلیس جنگل اطراف را به دنبال پسر گم شده گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پلیس جنگل اطراف را به دنبال پسر گم شده گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to examine (a person) to find something concealed or lost.
• مترادف: frisk
• مشابه: examine, probe
• مترادف: frisk
• مشابه: examine, probe
- The police officer searched the man who had been driving the van.
[ترجمه گوگل] افسر پلیس مردی را که راننده ون بود بازرسی کرد
[ترجمه ترگمان] افسر پلیس مردی را که وانت را می راند جستجو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] افسر پلیس مردی را که وانت را می راند جستجو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to seek for something by probing into.
• مترادف: probe
• مشابه: explore, investigate
• مترادف: probe
• مشابه: explore, investigate
- He searched his soul for answers.
[ترجمه گوگل] او روح خود را برای یافتن پاسخ جستجو کرد
[ترجمه ترگمان] و به دنبال جواب می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] و به دنبال جواب می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to discover by exploring; come to know (fol. by out).
• مترادف: dig out, unearth
• مشابه: discover, find, reveal, rummage out, scout out
• مترادف: dig out, unearth
• مشابه: discover, find, reveal, rummage out, scout out
- They searched out the best swimming holes.
[ترجمه گوگل] آنها بهترین سوراخ های شنا را جستجو کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها بهترین holes شنا را جستجو کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها بهترین holes شنا را جستجو کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to make an examination or conduct an investigation in order to find something.
• مترادف: hunt, look
• مشابه: delve, explore, investigate, probe, rummage, seek
• مترادف: hunt, look
• مشابه: delve, explore, investigate, probe, rummage, seek
- The police are searching for the two prisoners who escaped.
[ترجمه گوگل] پلیس در جستجوی دو زندانی فراری است
[ترجمه ترگمان] پلیس در جستجوی دو زندانی است که فرار کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پلیس در جستجوی دو زندانی است که فرار کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Did you find the information you were searching for?
[ترجمه گوگل] آیا اطلاعاتی را که جستجو می کردید پیدا کردید؟
[ترجمه ترگمان] اطلاعاتی رو که دنبالش بودی پیدا کردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اطلاعاتی رو که دنبالش بودی پیدا کردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: an act of searching.
• مترادف: hunt, look, shakedown
• مشابه: pursuit, quest
• مترادف: hunt, look, shakedown
• مشابه: pursuit, quest
- The police have begun a search for the missing person.
[ترجمه گوگل] پلیس جستجو برای یافتن فرد مفقود شده را آغاز کرده است
[ترجمه ترگمان] پلیس جستجو برای یافتن فرد گم شده را آغاز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پلیس جستجو برای یافتن فرد گم شده را آغاز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You'll need to conduct a search of all your files.
[ترجمه گوگل] شما باید تمام فایل های خود را جستجو کنید
[ترجمه ترگمان] باید به همه files رسیدگی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] باید به همه files رسیدگی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She went on a search for her father, but she never found him.
[ترجمه گوگل] او به جستجوی پدرش پرداخت، اما هرگز او را پیدا نکرد
[ترجمه ترگمان] رفته دنبال پدرش ولی پیداش نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رفته دنبال پدرش ولی پیداش نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید