اسم ( noun )
• (1) تعریف: a line of stitching along which two pieces of fabric, or one piece folded over, are attached.
• مشابه: join
• مشابه: join
- His mother taught him how to mend a split seam.
[ترجمه گوگل] مادرش به او یاد داد که چگونه یک درز شکافته را ترمیم کند
[ترجمه ترگمان] مادرش به او یاد داده بود که چطور یک seam را تعمیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مادرش به او یاد داده بود که چطور یک seam را تعمیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the seam of a dress
[ترجمه ..] جر خوردن🤙🏻😉|
[ترجمه گوگل] درز یک لباس[ترجمه ترگمان] درز لباس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a line along which two objects are joined.
• مشابه: join
• مشابه: join
- seams in the sidewalk
• (3) تعریف: a long narrow layer of ore, coal, or the like.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: seams, seaming, seamed
حالات: seams, seaming, seamed
• (1) تعریف: to join together by means of a seam.
• مشابه: piece
• مشابه: piece
• (2) تعریف: to mark with a line, wrinkle, or furrow.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: seamer (n.)
مشتقات: seamer (n.)
• : تعریف: to come to have cracks or furrows.
- The field seamed during the drought.
[ترجمه گوگل] مزرعه در طول خشکسالی درز می کشید
[ترجمه ترگمان] مزرعه ای که در طول خشکسالی چین و چروک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مزرعه ای که در طول خشکسالی چین و چروک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید