** نهایی کردن یا تأیید یک توافق یا قرارداد، اغلب در زمینه های تجاری یا شخصی.
**مترادف:**
... [مشاهده متن کامل]
**متضاد:**
**مثال:**
- آن ها پس از ساعت ها مذاکره با دست دادن معامله را نهایی کردند.
- ارائه تخفیف، به نهایی کردن معامله با مشتری جدید کمک کرد.
- قرارداد امضا و معامله بین دو شرکت نهایی شد.
یک معنی دیگری که اخیراً در زبان محاوره انگلیسی زبان ها دیده شده است معنی داشتن رابطه جنسی و سکس می باشد.
زدن مهر قطعیت بر روی یک معامله یا کاری
قال قضیه را کندن
معامله را جوش دادن
معامله را جوش دادن
رسمیت دادن
قطعی کردن یک توافق یا قرارداد
فرآیندی که دو طرف قرارداد ، ابهامات محتمل را جهت توافق نهایی مرتفع می نمایند.
قطعی کردن یک توافق یا قرارداد
فرآیندی که دو طرف قرارداد ، ابهامات محتمل را جهت توافق نهایی مرتفع می نمایند.