seal the deal

پیشنهاد کاربران

** To finalize or confirm an agreement or arrangement, often used in business or personal contexts.
** نهایی کردن یا تأیید یک توافق یا قرارداد، اغلب در زمینه های تجاری یا شخصی.
**مترادف:**
...
[مشاهده متن کامل]

- Finalize
- Close the deal
- Confirm
**متضاد:**
- Cancel
- Void
- Break off
**مثال:**
1. They sealed the deal with a handshake after negotiating for hours.
- آن ها پس از ساعت ها مذاکره با دست دادن معامله را نهایی کردند.
2. Offering a discount helped seal the deal with the new client.
- ارائه تخفیف، به نهایی کردن معامله با مشتری جدید کمک کرد.
3. The contract was signed, sealing the deal between the two companies.
- قرارداد امضا و معامله بین دو شرکت نهایی شد.

یک معنی دیگری که اخیراً در زبان محاوره انگلیسی زبان ها دیده شده است معنی داشتن رابطه جنسی و سکس می باشد.
زدن مهر قطعیت بر روی یک معامله یا کاری
قال قضیه را کندن
معامله را جوش دادن
رسمیت دادن
قطعی کردن یک توافق یا قرارداد
فرآیندی که دو طرف قرارداد ، ابهامات محتمل را جهت توافق نهایی مرتفع می نمایند.

بپرس