seafood

/ˈsiːˌfuːd//ˈsiːfuːd/

معنی: غذای دریایی، غذاهای مرکب از جانوران دریایی
معانی دیگر: خوراک دریایی (ماهی و میگو و صدف و غیره)، غذاهای مرکب از جانوران دریایی مثل خرچنگ وغیره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: any sea animal that is served as food or is suitable for eating.

جمله های نمونه

1. seafood was my mother's specialty
(طبخ) غذاهای دریایی در تخصص مادرم بود.

2. This wine goes particularly well with seafood.
[ترجمه گوگل]این شراب به ویژه با غذاهای دریایی سازگار است
[ترجمه ترگمان]این شراب مخصوصا غذای دریایی خوبی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Shrimps are a popular type of seafood.
[ترجمه گوگل]میگو یک نوع محبوب از غذاهای دریایی است
[ترجمه ترگمان]غذاهای دریایی نوعی از غذاهای دریایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Menus offer a good variety of seafood.
[ترجمه گوگل]منوها تنوع خوبی از غذاهای دریایی را ارائه می دهند
[ترجمه ترگمان]منوها مجموعه خوبی از غذاهای دریایی را ارایه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'm a total sucker for seafood.
[ترجمه گوگل]من کاملاً مشتاق غذاهای دریایی هستم
[ترجمه ترگمان]من یک ماهی sucker برای غذاهای دریایی هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There's an excellent seafood restaurant near here.
[ترجمه گوگل]یک رستوران غذاهای دریایی عالی در نزدیکی اینجا وجود دارد
[ترجمه ترگمان]رستوران غذاهای دریایی بسیار خوبی در نزدیکی اینجا وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Seafood is a speciality on the island.
[ترجمه گوگل]غذاهای دریایی یک غذای ویژه در این جزیره است
[ترجمه ترگمان]Seafood یه تخصص ویژه در جزیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The fish or seafood is heavily salted with pure sodium chloride.
[ترجمه گوگل]ماهی یا غذاهای دریایی به شدت با کلرید سدیم خالص نمک زده می شود
[ترجمه ترگمان]ماهی یا غذای دریایی به شدت با کلرید سدیم خالص نمک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Seafood always brings me out in huge spots.
[ترجمه گوگل]غذاهای دریایی همیشه مرا در مکان های بزرگ بیرون می آورد
[ترجمه ترگمان]غذاهای دریایی همیشه مرا به جاه ای بزرگ می کشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I got food poisoning at that cheap little seafood restaurant.
[ترجمه گوگل]در آن رستوران کوچک ارزان قیمت غذاهای دریایی دچار مسمومیت غذایی شدم
[ترجمه ترگمان]من در این رستوران غذاهای دریایی ارزان قیمت مسمومیت غذایی دریافت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The seafood is good here.
[ترجمه گوگل]غذاهای دریایی اینجا خوب است
[ترجمه ترگمان]غذاهای دریایی اینجا خوب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I've never been able to stomach seafood.
[ترجمه گوگل]من هرگز نتوانسته ام غذاهای دریایی را معده کنم
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت نتونستم غذای دریایی بخورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Good traditional fare and seafood dishes.
[ترجمه گوگل]غذاهای سنتی و غذاهای دریایی خوب
[ترجمه ترگمان]غذاهای دریایی خوب و غذاهای دریایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They ordered seafood and the beverage special, which was available to favored customers.
[ترجمه گوگل]آنها غذاهای دریایی و نوشیدنی ویژه را سفارش دادند که در دسترس مشتریان مورد علاقه بود
[ترجمه ترگمان]آن ها غذای دریایی و نوشیدنی ویژه نوشیدنی سفارش دادند که در دسترس مشتریان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غذای دریایی (اسم)
seafood, shore dinner

غذاهای مرکب از جانوران دریایی (اسم)
seafood

انگلیسی به انگلیسی

• edible marine animals, fish and shellfish which can be used for food
seafood refers to sea creatures that you can eat, especially shellfish such as lobsters, mussels, or crabs.
sea life that is used as food, sea animals that are eaten

پیشنهاد کاربران

seafood ( n ) ( sifud ) =fish and sea creatures that can be eaten, especially shellfish, e. g. a seafood restaurant.
seafood
غذا های دریایی
غذاهایی که با حیوانات دریایی درست شدن
did you eat seafood yesterday
آیا دیروز غذای دریایی خوردی؟؟🤹🏼‍♂️
ماهی و دیگر غذاهای دریایی
غذای دریایی
غذا های دریایی غذای مرکب از جانوران دریایی

بپرس