فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )حالات: sculpts, sculpting, sculpted
• (1)تعریف: to make (a sculpture), as by carving, chiseling, or molding. • مشابه: carve
• (2)تعریف: to shape (anything) in a manner suggesting the care or artistry of a sculpture. • مشابه: carve, mold
- He sculpted the shrubs.
[ترجمه گوگل] او درختچه ها را مجسمه سازی کرد [ترجمه ترگمان] اون بوته ها رو درست کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. When I sculpt, my style is expressionistic.
[ترجمه گوگل]وقتی مجسمهسازی میکنم، سبک من اکسپرسیونیستی است [ترجمه ترگمان]وقتی من بسازم، سبک من پر زرق و برق است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I wanted to sculpt the stalactites but we could not find the sculptors.
[ترجمه آناهیتا امام پور] میخواستم استالاکتیتها رو نقش کنم ( بسازم ) اما مجسمه ساز میدا نکردیم
|
[ترجمه گوگل]من می خواستم استالاکتیت ها را مجسمه سازی کنم اما مجسمه سازان را پیدا نکردیم [ترجمه ترگمان]می خواستم the را درست کنم، اما نتونستیم the پیدا کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Bernhardt stated that she continued to sculpt into old age to remain mentally alert.
[ترجمه کهکشان] برنهاردت گفت که او مجسمه سازی را تا کهنسالیش ادامه می دهد تا از نظر ذهنی هوشیاریش را حفظ کند.
|
[ترجمه گوگل]برنهارت اظهار داشت که تا سنین پیری به مجسمه سازی ادامه داد تا از نظر ذهنی هوشیار بماند [ترجمه ترگمان]برنهارت اشاره کرد که او به شکل دادن به پیری خود ادامه می دهد تا به صورت ذهنی هوشیار باقی بماند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Then, sculpt the remaining fringe parting.
[ترجمه گوگل]سپس قسمت باقیمانده حاشیه را مجسمه سازی کنید [ترجمه ترگمان]بعد، the را درست کن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Before I started the sculpt on the head I split it into diff. subtool so as to make things easier and faster to sculpt on.
[ترجمه گوگل]قبل از شروع مجسمه سازی روی سر، آن را به قسمت های مختلف تقسیم کردم ابزار فرعی برای ساختن کارها آسانتر و سریعتر [ترجمه ترگمان]قبل از این که من the را روی سرم شروع کنم، این کار باعث شد تا فرق بین آن ها وجود داشته باشد تا کارها آسان تر و آسان تر شود تا بتوان با آن مبارزه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The style of sculpt makes the character sententious and general, exerting the function of"writing"greatly and easily according the demand of literati expressing their emotion.
[ترجمه گوگل]سبک مجسمه سازی شخصیت را حساس و عام می کند و کارکرد «نوشتن» را به شدت و به آسانی بر اساس تقاضای اهل ادب و ابراز احساسات انجام می دهد [ترجمه ترگمان]شکل of، کاراکتر را به طور کلی و به طور کلی اعمال می کند، و تابع \"نوشتن\" را به حد زیادی و با توجه به تقاضای literati بیان می کند که احساسات خود را بیان می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Where these things are lacking, people can sometimes sculpt their jobs to compensate.
[ترجمه گوگل]در جاهایی که این چیزها کم است، مردم گاهی اوقات می توانند برای جبران کار خود را مجسمه سازی کنند [ترجمه ترگمان]جایی که این چیزها کم هستند، افراد گاهی اوقات می توانند کاره ای خود را با جبران کردن انجام دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The Games car's sculpt is not the isolation existence, it has the widespread relation.
[ترجمه گوگل]مجسمه ماشین گیمز وجود انزوا نیست، رابطه گسترده ای دارد [ترجمه ترگمان]یک شکل ساخته شده از این بازی ها وجود انزوای آن نیست، بلکه رابطه گسترده ای دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Trigonal tongue cover, generous sculpt, easy to open.
[ترجمه گوگل]پوشش زبان سه ضلعی، مجسمه سازی سخاوتمندانه، آسان برای باز کردن [ترجمه ترگمان]پوشش زبان trigonal، sculpt بخشنده، آسان برای باز کردن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Position your fingers horizontally and sculpt parallel.
[ترجمه گوگل]انگشتان خود را به صورت افقی قرار دهید و به موازات آن مجسمه سازی کنید [ترجمه ترگمان]انگشتان خود را به طور افقی قرار دهید و موازی خود را شکل دهید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The sculpt of this kind of car is so vagary, it"s a car model in front, but the cab cab be enlarge, and there adds a camper in back, it"s so suitable for long-distance outdoor travel.
[ترجمه گوگل]مجسمه این نوع از خودروها بسیار هولناک است، این یک مدل ماشین در جلو است، اما کابین کابین بزرگ باشد، و یک کمپر در عقب اضافه می کند، برای سفرهای طولانی در فضای باز بسیار مناسب است [ترجمه ترگمان]مدلی از این نوع ماشین بسیار پیچیده است، یک مدل ماشین در جلو است، اما تاکسی تاکسی بزرگ تر می شود، و یک camper در پشت آن اضافه می کند، و برای مسافرت در فضای باز بسیار مناسب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. So it is unique minority sculpt and posy different from mid-region bronze culture at hte same age.
[ترجمه گوگل]بنابراین مجسمه و پوزی منحصر به فرد اقلیت با فرهنگ برنزی منطقه میانی در همان سن متفاوت است [ترجمه ترگمان]بنابراین این یک نمونه منحصر به فرد، که با فرهنگ برنز میانی در همان سن، متفاوت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. As far as those chimney that have vagary sculpt, the criterion of high-rising structure design can not offer veracious reference basis.
[ترجمه گوگل]تا آنجا که دودکش هایی که دارای حجاری هولناک هستند، معیار طراحی سازه های مرتفع نمی تواند مبنای مرجع درستی ارائه دهد [ترجمه ترگمان]تا آنجا که آن chimney که vagary را شکل داده اند، معیار طراحی ساختار بلند پایه نمی تواند اساس مرجع واقعی را ارایه دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The original structure, sculpt and configuration of fresh flower can be reserved.
[ترجمه گوگل]ساختار اصلی، مجسمه و پیکربندی گل تازه قابل رزرو است [ترجمه ترگمان]ساختار اصلی، شکل و پیکربندی یک گل جدید را می توان رزرو کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
حجاری کردن (فعل)
incise, sculpt
انگلیسی به انگلیسی
• create three-dimensional artwork using any of several techniques (carving, modeling, welding, etc.); form, shape, mold if an artist sculpts something, they carve and shape it out of stone or wood, a formal word.