scuffed


معنی: خراشیده، خراش دار

جمله های نمونه

1. children scuffed the carpet with muddy shoes
بچه ها با کفش های گلی فرش را پامال کردند

2. a badly scuffed stairway
پلکانی که در اثر رفت و آمد خیلی خراشیده شده است

3. the heels of his shoes are completely scuffed
پاشنه ی کفش های او کاملا ساییده شده است.

مترادف ها

خراشیده (صفت)
scuffed, stunned

خراش دار (صفت)
scuffed, stunned

انگلیسی به انگلیسی

• worn, tattered, marked with scratches or abrasions
scuffed shoes have been damaged by being scraped against things.

پیشنهاد کاربران

خراش خورده
رنگ و رو رفته
سائیده، خراشیده شده, پوسته پوسته شده
I remember vividly the scene Sima scuffed my beautiful new shoes by rubbing her own soes on it

کفشی که روش پوسته پوسته شده
کفشی که ته آن ساییده شده

زوار در رفته

بپرس