scrupulousness


معنی: پشت کار
معانی دیگر: دقت زیاد، وسواس

جمله های نمونه

1. We always stick to the business philosophy:" Scrupulousness, Practicality, Aggressiveness, Creativeness" and dedicate ourselves to provide our clients with comprehensive transportation service.
[ترجمه گوگل]ما همیشه به فلسفه کسب و کار: "دقیقت، عملی بودن، پرخاشگری، خلاقیت" پایبند هستیم و خود را وقف ارائه خدمات حمل و نقل جامع به مشتریان خود می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما همیشه به فلسفه کسبوکار پایبند هستیم: \"scrupulousness، Practicality، Aggressiveness، creativeness\" و خود را وقف خدمت به مشتریانمان با خدمات حمل و نقل جامع می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The principle of scrupulousness is characteristics of new accounting system, which is shown on the aspects of bad debts, capital depreciation, debts reconstruction, loan interest and selling deadline.
[ترجمه گوگل]اصل دقت نظر از ویژگی های سیستم حسابداری جدید است که از جنبه های بدهی های معوق، استهلاک سرمایه، بازسازی بدهی ها، سود وام و مهلت فروش نشان داده می شود
[ترجمه ترگمان]اصل scrupulousness، ویژگی های سیستم حسابداری جدید است که در جنبه های وام های بد، استهلاک سرمایه، بازسازی بدهی ها، بهره وام و مهلت فروش نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I adore the specificity and scrupulousness of your pornographic taste.
[ترجمه گوگل]من خاص بودن و دقیق بودن سلیقه پورنوگرافی شما را می ستایم
[ترجمه ترگمان]من the و scrupulousness of شما را می پرستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In fact, my scrupulousness is the reason why I have only made three period films.
[ترجمه گوگل]در واقع دقیق بودن من دلیلی است که من فقط سه فیلم دورهمی ساخته ام
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، دلیل اصلی من این است که چرا من فقط سه فیلم دوره کرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To my knowledge, Mr. Hou Liang is a man of integrity, scrupulousness and accuracy.
[ترجمه گوگل]تا آنجا که من می دانم، آقای هو لیانگ مردی با صداقت، دقیق و دقیق است
[ترجمه ترگمان]به نظر من، آقای Hou، آدم درستکاری و درستی و درستی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mr. Cronon writes on his blog that he has been careful never to use his university e-mail for personal business, exhibiting a scrupulousness that's neither common nor expected in the academic world.
[ترجمه گوگل]آقای کرونون در وبلاگ خود می نویسد که مراقب بوده هرگز از ایمیل دانشگاه خود برای تجارت شخصی استفاده نکند و دقتی را نشان می دهد که در دنیای آکادمیک نه رایج است و نه انتظار می رود
[ترجمه ترگمان]آقای Cronon در وبلاگ خود می نویسد که او همواره مراقب بوده است که هرگز از ایمیل خود برای کسب و کاره ای شخصی استفاده نکند و a را به نمایش بگذارد که نه معمول است و نه انتظار می رود در دنیای آکادمیک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At every step taken, if you go too far in scrupulousness, where is the worth of youth?
[ترجمه گوگل]در هر قدمی که برمی‌دارید، اگر در احتیاط بیش از حد پیش بروید، ارزش جوانی کجاست؟
[ترجمه ترگمان]در هر قدمی که بردارید، حتی اگر بیش از حد در حق scrupulousness بروید، ارزش جوانی را دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But Europe's worst enemy is Europe itself, with its penitential view of its past, its corrosive guilt, and a scrupulousness taken to the point of paralysis.
[ترجمه گوگل]اما بدترین دشمن اروپا، خود اروپاست، با دیدگاه توبه‌آمیزش نسبت به گذشته‌اش، گناه فرساینده‌اش، و دقتی که تا مرز فلج شدن پیش رفته است
[ترجمه ترگمان]اما بدترین دشمن اروپا، خود اروپا است، با دیدگاه penitential از گذشته، گناه corrosive، و a که به نقطه فلج رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پشت کار (اسم)
perseverance, assiduity, diligence, scrupulousness, job application

انگلیسی به انگلیسی

• morality, quality of adhering to ethical principles; preciseness, stringency, exactness

پیشنهاد کاربران

### **Meaning of "Scruple" in English:**
A **scruple** is a **moral or ethical doubt** or a **feeling of hesitation** about the rightness of an action. It refers to a **small, uneasy feeling** that makes someone question whether something is right or wrong, typically in a moral or ethical sense.
...
[مشاهده متن کامل]

### **ترجمه به فارسی:**
**Scruple** به معنای **تردید یا شک اخلاقی** یا **احساس تردید** در مورد درست بودن یک عمل است. این واژه به **احساس ناخوشایند و کوچک** اشاره دارد که باعث می شود فرد در مورد درست یا نادرست بودن کاری تردید کند، به ویژه از نظر اخلاقی یا انسانی.
- - -
### **10 Complex Sentences with "Scruple" in English with Persian Translation:**
1. **He had no scruple in taking the money, even though he knew it was obtained through dishonest means. **
او هیچ تردیدی در گرفتن پول نداشت، حتی با اینکه می دانست این پول از طریق روش های نادرست به دست آمده است.
2. **She didn’t scruple to lie to her boss when she was trying to protect her friend from being fired. **
او هیچ تردیدی در دروغ گفتن به رئیسش نداشت وقتی که می خواست از دوستش در برابر اخراج شدن محافظت کند.
3. **His scruples about betraying his family’s trust prevented him from taking the job offer from the competitor. **
تردیدهای اخلاقی او درباره خیانت به اعتماد خانواده اش مانع از قبول پیشنهاد شغلی از رقیب شد.
4. **She acted without scruple, taking advantage of the situation to further her own agenda, regardless of who got hurt. **
او بدون هیچ تردیدی عمل کرد و از موقعیت استفاده کرد تا برنامه های شخصی اش را پیش ببرد، بدون توجه به اینکه چه کسی آسیب می بیند.
5. **Even though he had scruples about cheating, he decided to follow through with the plan, fearing the consequences of failure. **
با اینکه او تردیدهایی درباره تقلب داشت، تصمیم گرفت که طرح را انجام دهد، از ترس پیامدهای شکست.
6. **His scruple about dishonesty kept him from accepting the offer to manipulate the company’s financial records. **
تردید اخلاقی او درباره بی صداقتی مانع از قبول پیشنهاد برای دستکاری در سوابق مالی شرکت شد.
7. **She didn't scruple to use her charm to persuade others to do things her way, even if it was manipulative. **
او هیچ تردیدی در استفاده از جذابیتش برای متقاعد کردن دیگران نداشت تا کارها را طبق خواسته اش انجام دهند، حتی اگر این رفتار فریبکارانه بود.
8. **He felt a deep scruple when asked to falsify the documents, knowing it would compromise his integrity. **
وقتی از او خواسته شد که اسناد را جعل کند، احساس تردید عمیقی داشت، زیرا می دانست که این کار اعتبارش را به خطر می اندازد.
9. **She couldn’t bring herself to take the bribe, despite the fact that her financial situation was dire, as she had too many scruples about corruption. **
او نتوانست رشوه را بپذیرد، با وجود اینکه وضعیت مالی اش وخیم بود، زیرا تردیدهای اخلاقی زیادی درباره فساد داشت.
10. **His scruple about lying to the police made him hesitate, even though telling the truth would result in severe punishment. **
تردید اخلاقی او درباره دروغ گفتن به پلیس باعث شد که تردید کند، حتی با اینکه گفتن حقیقت منجر به مجازات شدید می شد.
### **Derivatives of "Scruple" in English:**
1. **Scrupulous** – **Adjective**: Describing someone who is very careful and diligent about adhering to ethical standards or doing something correctly.
**فارسی:** **دقیق**، **وسواسی** یا **دقیق در رعایت اصول اخلاقی**
2. **Scrupulously** – **Adverb**: In a way that shows great attention to detail or moral integrity.
**فارسی:** **با دقت** یا **با وسواس**
3. **Unscrupulous** – **Adjective**: Describing someone who lacks moral principles or does not hesitate to act dishonestly.
**فارسی:** **بی اخلاق** یا **فاقد اصول اخلاقی**
4. **Unscrupulously** – **Adverb**: In a manner that is dishonest or unethical.
**فارسی:** **بی اخلاقانه** یا **به طرز نادرست**
- - -
### **Collocations with "Scruple" in English:**
1. **Have scruples** – To have doubts or moral hesitation.
**فارسی:** **تردید داشتن** یا **شک داشتن**
Example: He had scruples about cheating on the test.
**فارسی:** او در مورد تقلب در امتحان تردید داشت.
2. **Scruples about** – Used to express the source of one's moral hesitation.
**فارسی:** **تردید در مورد**
Example: She had scruples about lying to her friend.
**فارسی:** او در مورد دروغ گفتن به دوستش تردید داشت.
3. **Without scruple** – To act without any hesitation or moral concern.
**فارسی:** **بدون تردید** یا **بدون اخلاق**
Example: He acted without scruple in taking credit for the team's work.
**فارسی:** او بدون تردید در گرفتن اعتبار برای کار تیم عمل کرد.
4. **A lack of scruple** – The absence of moral hesitation or concern.
**فارسی:** **فقدان تردید اخلاقی**
Example: The businessman showed a lack of scruple when he took advantage of the vulnerable clients.
**فارسی:** آن تاجر فقدان تردید اخلاقی نشان داد زمانی که از مشتریان آسیب پذیر سو استفاده کرد.
5. **No scruple** – To act without moral hesitation.
**فارسی:** **بدون هیچ تردید اخلاقی**
Example: He had no scruple in taking the bribe.
**فارسی:** او هیچ تردید اخلاقی در گرفتن رشوه نداشت.
6. **Moral scruple** – A hesitation to act due to moral considerations.
**فارسی:** **تردید اخلاقی**
Example: His moral scruple prevented him from participating in the corrupt deal.
**فارسی:** تردید اخلاقی او مانع از شرکت در معامله فساد شد.
7. **Scruple about doing something** – A moral hesitation about taking a particular action.
**فارسی:** **تردید درباره انجام کاری**
Example: She had scruples about taking the job, as it involved working with a company she didn't trust.
**فارسی:** او درباره گرفتن آن شغل تردید داشت، زیرا شامل کار کردن با شرکتی بود که به آن اعتماد نداشت.
chatgpt

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : scrupulousness
صفت ( adjective ) : scrupulous
قید ( adverb ) : scrupulously
ورع - پرهیزکاری - پارسایی

بپرس