scruple

/ˈskruːpl̩//ˈskruːpl̩/

معنی: ذره، بیم، تردید، اندک، محظور اخلاقی، واحد سنجش چیز جزئی، نهی اخلاقی، وسواس باک، وسواس داشتن، دو دل بودن، تردید داشتن
معانی دیگر: محذور اخلاقی، تردید (به ویژه درباره ی درستی عمل یا روش بخصوص)، ندای وجدان، دودلی، اندید، شک، ابا، محذور اخلاقی داشتن، اندیدن، شک داشتن، ابا داشتن، مقدار بسیار کم، قلیل، ناچیز، جزئی، (روم باستان) واحد وزن برابر با یک بیست و چهارم اونس

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a moral or ethical consideration or doubt that gives rise to uneasiness, hesitation, or restraint; qualm.
مترادف: compunction, qualm
مشابه: doubt, hesitation, misgiving, pang, principle, twinge

- The man had no scruples and didn't think twice before swindling the old couple out of their savings.
[ترجمه گوگل] مرد هیچ ابهامی نداشت و قبل از اینکه زوج پیر را از پس انداز آنها کلاهبرداری کند، دو بار فکر نکرد
[ترجمه ترگمان] این مرد وسواس نداشت و دو بار هم فکر نکرده بود که این زوج پیر را از هم می پاشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a unit of apothecaries' weight equal to twenty grains or 1.296 grams.

(3) تعریف: a tiny part or quantity.
مشابه: crumb, iota, particle, speck
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: scruples, scrupling, scrupled
مشتقات: scrupleless (adj.)
• : تعریف: to refrain for ethical or moral reasons; have scruples.
مشابه: balk, demur, falter, halt, hesitate, pause, refuse, shy

جمله های نمونه

1. she does not scruple about lying
دروغ گفتن وجدانش را ناراحت نمی کند.

2. He acted wrongly and without scruple.
[ترجمه گوگل]او نادرست و بدون ظلم عمل کرد
[ترجمه ترگمان]به خطا و بدون ملاحظه عمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Beware,beware!he'll cheat'ithout scruple,who can without fear.
[ترجمه گوگل]مواظب باش، مواظب باش! او بدون ظلم فریب خواهد داد، کسی که می تواند بدون ترس
[ترجمه ترگمان]بر حذر باش، مواظب باش! بدون ترس و تردید، بدون ترس و تردید تقلب خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The villain made no scruple of committing murder.
[ترجمه گوگل]شرور هیچ ابهامی از ارتکاب قتل نداشت
[ترجمه ترگمان]این آدم شرور هیچ تردیدی برای ارتکاب به قتل نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They made thousands of families homeless without scruple.
[ترجمه گوگل]آنها هزاران خانواده را بدون ظلم بی خانمان کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها بدون نگرانی هزاران خانواده را بی خانمان کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She wouldn't scruple to tell a lie if she thought it would be useful.
[ترجمه گوگل]اگر فکر می‌کرد که دروغی مفید است، برای گفتن دروغ سختی نمی‌کشد
[ترجمه ترگمان]اگر فکر می کرد این کار به دردم خواهد خورد، ناراحت نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They did not scruple to bomb innocent civilians.
[ترجمه گوگل]آنها برای بمباران غیرنظامیان بیگناه اهانت نکردند
[ترجمه ترگمان]آن ها تردید نداشتند که شهروندان بیگناه را بمباران کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is a man without scruple - he has no conscience.
[ترجمه گوگل]او مردی است بدون ظلم - او وجدان ندارد
[ترجمه ترگمان]او آدم بی وجدان است - وجدان ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She is totally without scruple.
[ترجمه گوگل]او کاملاً بی شرم است
[ترجمه ترگمان]کاملا بدون ملاحظه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Dumont does not scruple to show the naked corpse, left on the edge of a ploughed field.
[ترجمه گوگل]دومون برای نشان دادن جسد برهنه، رها شده در لبه یک مزرعه شخم زده، سختی نمی گیرد
[ترجمه ترگمان]بازرس دومونت به نظر نمی آید که جسد لخت را روی لبه یک زمین شخم زده نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I respect your scruple, scour; but in this case I believe true delicacy requires you to do as I ask.
[ترجمه گوگل]من به ظلم شما احترام می گذارم اما در این مورد من معتقدم که ظرافت واقعی از شما می خواهد که همانطور که من می خواهم عمل کنید
[ترجمه ترگمان]من به scruple شما احترام می گذارم، اما در این مورد معتقدم که نزاکت واقعی به شما نیاز دارد تا کاری را که من می خواهم انجام بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She tells lies without scruple.
[ترجمه گوگل]او دروغ می گوید بدون ظلم
[ترجمه ترگمان]بدون تردید دروغ می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Be without scruple the ground shows the woman's attractive double leg, a handsome edge make a figure finer on the vision.
[ترجمه گوگل]بدون ظلم باشید زمین پاهای دوتایی جذاب زن را نشان می دهد، یک لبه خوش تیپ چهره را بر روی بینایی زیباتر می کند
[ترجمه ترگمان]بدون قید و شرط، زمین پای دو نفره زنان را نشان می دهد، یک لبه زیبا تصویر بهتری در تصویر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Don't scruple to ask for anything you want.
[ترجمه گوگل]برای درخواست هر چیزی که می‌خواهید سختگیر نباشید
[ترجمه ترگمان]نگران چیزی نباش که بخواهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ذره (اسم)
ace, particle, bit, whit, speck, grain, jot, quantum, atomy, minim, nip, iota, shred, mammock, fraction, dust, stiver, corpuscle, flyspeck, vestige, frustum, groat, little bit, little part, scruple, tittle

بیم (اسم)
scare, fear, dread, phobia, care, apprehension, funk, awe, misgiving, scrupulosity, qualm, scruple

تردید (اسم)
wavering, hesitance, indecision, doubt, hesitancy, uncertainty, vibration, query, suspicion, skepticism, dubiety, shilly-shally, irresolution, qualm, scruple, vibratility

اندک (اسم)
whit, scantling, pinch, paucity, drib, modicum, thrum, scruple

محظور اخلاقی (اسم)
scruple

واحد سنجش چیز جزئی (اسم)
scruple

نهی اخلاقی (اسم)
scruple

وسواس باک (اسم)
scruple

وسواس داشتن (فعل)
scruple

دو دل بودن (فعل)
vacillate, waver, scruple

تردید داشتن (فعل)
vacillate, stagger, scruple

انگلیسی به انگلیسی

• qualm, compunction; moral; misgiving, hesitation; iota, tiny amount; unit of weight equal to 1/3 of a dram (1.295 grams)
have qualms; hesitate, have misgivings

پیشنهاد کاربران

### **Meaning of "Scruple" in English:**
A **scruple** is a **moral or ethical doubt** or a **feeling of hesitation** about the rightness of an action. It refers to a **small, uneasy feeling** that makes someone question whether something is right or wrong, typically in a moral or ethical sense.
...
[مشاهده متن کامل]

### **ترجمه به فارسی:**
**Scruple** به معنای **تردید یا شک اخلاقی** یا **احساس تردید** در مورد درست بودن یک عمل است. این واژه به **احساس ناخوشایند و کوچک** اشاره دارد که باعث می شود فرد در مورد درست یا نادرست بودن کاری تردید کند، به ویژه از نظر اخلاقی یا انسانی.
- - -
### **10 Complex Sentences with "Scruple" in English with Persian Translation:**
1. **He had no scruple in taking the money, even though he knew it was obtained through dishonest means. **
او هیچ تردیدی در گرفتن پول نداشت، حتی با اینکه می دانست این پول از طریق روش های نادرست به دست آمده است.
2. **She didn’t scruple to lie to her boss when she was trying to protect her friend from being fired. **
او هیچ تردیدی در دروغ گفتن به رئیسش نداشت وقتی که می خواست از دوستش در برابر اخراج شدن محافظت کند.
3. **His scruples about betraying his family’s trust prevented him from taking the job offer from the competitor. **
تردیدهای اخلاقی او درباره خیانت به اعتماد خانواده اش مانع از قبول پیشنهاد شغلی از رقیب شد.
4. **She acted without scruple, taking advantage of the situation to further her own agenda, regardless of who got hurt. **
او بدون هیچ تردیدی عمل کرد و از موقعیت استفاده کرد تا برنامه های شخصی اش را پیش ببرد، بدون توجه به اینکه چه کسی آسیب می بیند.
5. **Even though he had scruples about cheating, he decided to follow through with the plan, fearing the consequences of failure. **
با اینکه او تردیدهایی درباره تقلب داشت، تصمیم گرفت که طرح را انجام دهد، از ترس پیامدهای شکست.
6. **His scruple about dishonesty kept him from accepting the offer to manipulate the company’s financial records. **
تردید اخلاقی او درباره بی صداقتی مانع از قبول پیشنهاد برای دستکاری در سوابق مالی شرکت شد.
7. **She didn't scruple to use her charm to persuade others to do things her way, even if it was manipulative. **
او هیچ تردیدی در استفاده از جذابیتش برای متقاعد کردن دیگران نداشت تا کارها را طبق خواسته اش انجام دهند، حتی اگر این رفتار فریبکارانه بود.
8. **He felt a deep scruple when asked to falsify the documents, knowing it would compromise his integrity. **
وقتی از او خواسته شد که اسناد را جعل کند، احساس تردید عمیقی داشت، زیرا می دانست که این کار اعتبارش را به خطر می اندازد.
9. **She couldn’t bring herself to take the bribe, despite the fact that her financial situation was dire, as she had too many scruples about corruption. **
او نتوانست رشوه را بپذیرد، با وجود اینکه وضعیت مالی اش وخیم بود، زیرا تردیدهای اخلاقی زیادی درباره فساد داشت.
10. **His scruple about lying to the police made him hesitate, even though telling the truth would result in severe punishment. **
تردید اخلاقی او درباره دروغ گفتن به پلیس باعث شد که تردید کند، حتی با اینکه گفتن حقیقت منجر به مجازات شدید می شد.
### **Derivatives of "Scruple" in English:**
1. **Scrupulous** – **Adjective**: Describing someone who is very careful and diligent about adhering to ethical standards or doing something correctly.
**فارسی:** **دقیق**، **وسواسی** یا **دقیق در رعایت اصول اخلاقی**
2. **Scrupulously** – **Adverb**: In a way that shows great attention to detail or moral integrity.
**فارسی:** **با دقت** یا **با وسواس**
3. **Unscrupulous** – **Adjective**: Describing someone who lacks moral principles or does not hesitate to act dishonestly.
**فارسی:** **بی اخلاق** یا **فاقد اصول اخلاقی**
4. **Unscrupulously** – **Adverb**: In a manner that is dishonest or unethical.
**فارسی:** **بی اخلاقانه** یا **به طرز نادرست**
- - -
### **Collocations with "Scruple" in English:**
1. **Have scruples** – To have doubts or moral hesitation.
**فارسی:** **تردید داشتن** یا **شک داشتن**
Example: He had scruples about cheating on the test.
**فارسی:** او در مورد تقلب در امتحان تردید داشت.
2. **Scruples about** – Used to express the source of one's moral hesitation.
**فارسی:** **تردید در مورد**
Example: She had scruples about lying to her friend.
**فارسی:** او در مورد دروغ گفتن به دوستش تردید داشت.
3. **Without scruple** – To act without any hesitation or moral concern.
**فارسی:** **بدون تردید** یا **بدون اخلاق**
Example: He acted without scruple in taking credit for the team's work.
**فارسی:** او بدون تردید در گرفتن اعتبار برای کار تیم عمل کرد.
4. **A lack of scruple** – The absence of moral hesitation or concern.
**فارسی:** **فقدان تردید اخلاقی**
Example: The businessman showed a lack of scruple when he took advantage of the vulnerable clients.
**فارسی:** آن تاجر فقدان تردید اخلاقی نشان داد زمانی که از مشتریان آسیب پذیر سو استفاده کرد.
5. **No scruple** – To act without moral hesitation.
**فارسی:** **بدون هیچ تردید اخلاقی**
Example: He had no scruple in taking the bribe.
**فارسی:** او هیچ تردید اخلاقی در گرفتن رشوه نداشت.
6. **Moral scruple** – A hesitation to act due to moral considerations.
**فارسی:** **تردید اخلاقی**
Example: His moral scruple prevented him from participating in the corrupt deal.
**فارسی:** تردید اخلاقی او مانع از شرکت در معامله فساد شد.
7. **Scruple about doing something** – A moral hesitation about taking a particular action.
**فارسی:** **تردید درباره انجام کاری**
Example: She had scruples about taking the job, as it involved working with a company she didn't trust.
**فارسی:** او درباره گرفتن آن شغل تردید داشت، زیرا شامل کار کردن با شرکتی بود که به آن اعتماد نداشت.
chatgpt

To have no scruples
ابائی از انجام کاری ( معمولا غیر اخلاقی ) نداشتن
. They had lost all scuples in their fight for existence
آنهادر مبارزه برای بقا وجدان و اصول اخلاقی را از دست داده بودند.
دغدغه
از انجام کاری سرباز ( امتناع ) کردن
عذاب وجدان داشتن. تردید
I had no scruples about eavesdropping
ابا داشتن، بیم داشتن
مشکل اخلاقی

بپرس