scrubbing brush


جاروب زبر

جمله های نمونه

1. Washing dollies Warm water, washing-up liquid, scrubbing brush and cloths, plus waterproof dolls, are an irresistible combination.
[ترجمه گوگل]شستن عروسک ها آب گرم، مایع شوینده، برس و پارچه های شستشو، به علاوه عروسک های ضد آب، ترکیبی غیر قابل مقاومت هستند
[ترجمه ترگمان]شستن dollies آب گرم، شستن - مایع شستن، تمیز کردن برس و لباس ها، به اضافه عروسک های ضد آب، یک ترکیب غیرقابل مقاومت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She used the soap, but not the scrubbing brush.
[ترجمه گوگل]او از صابون استفاده کرد، اما از برس شستشو استفاده نکرد
[ترجمه ترگمان]اون از صابون استفاده کرد اما نه برس تمیز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Another is a yogi on the scrubbing brush.
[ترجمه گوگل]دیگری یوگی روی برس شستشو است
[ترجمه ترگمان]دیگری a روی برس scrubbing است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She fetchedsoft soap, and flannel, and a new scrubbing brush from the storeroom.
[ترجمه گوگل]او صابون نرم و فلانل و یک برس تمیز کننده جدید از انبار آورد
[ترجمه ترگمان]او صابون، صابون و پارچه فلانل و برس تازه را از انبار بیرون می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A little dog who hates baths hides his scrubbing brush then becomes so dirty that his family does not recognize him.
[ترجمه گوگل]سگ کوچکی که از حمام متنفر است، برس شستشوی خود را پنهان می کند و سپس آنقدر کثیف می شود که خانواده اش او را نمی شناسند
[ترجمه ترگمان]یک سگ کوچک که از حمام نفرت دارد، برس scrubbing را پنهان می کند، سپس آنقدر کثیف می شود که خانواده اش او را نمی شناسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Do not use a scrubbing brush on the vinyl window. It will scratch.
[ترجمه گوگل]روی پنجره وینیل از برس شستشو استفاده نکنید خواهد خراشید
[ترجمه ترگمان]از برس scrubbing در پنجره vinyl استفاده نکنید حتما همین کار را خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She sets to work with the scrubbing brush.
[ترجمه گوگل]او شروع به کار با برس شستشو می کند
[ترجمه ترگمان]اون با برس کار میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Father would give you a belt over the head with the scrubbing brush.
[ترجمه گوگل]پدر با برس شستشو به شما کمربند می داد
[ترجمه ترگمان]پدر به تو یه کمربند با برس تمیز میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A fork and a couple of shining spoons lay beside it, along with the washboard and scrubbing brush.
[ترجمه گوگل]یک چنگال و چند قاشق براق، همراه با تخته لباسشویی و برس شستشو در کنار آن قرار داشت
[ترجمه ترگمان]یک چنگال و دو قاشق درخشان کنار آن دراز کشیده بود و از تخته رختشویی و برس شسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I can't quite picture Veronica down on her knees with a scrubbing brush.
[ترجمه گوگل]نمی‌توانم ورونیکا را روی زانوهایش با یک برس تمیزکننده تصور کنم
[ترجمه ترگمان]من نمیتونم \"ورونیکا\" رو با یه برس تمیز روی زانوهاش تصور کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Grids, bits of oven, bowls of scummy water, soap, scrubbing brush, lay all around her.
[ترجمه گوگل]توری‌ها، تکه‌های اجاق، کاسه‌های آب کثیف، صابون، برس شستشو، دور تا دورش دراز کشیده بودند
[ترجمه ترگمان]grids، تکه هایی از آب، کاسه های آب، صابون، برس و برس، همه دور و بر او دراز کشیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the afternoon she took a little bag, with shears and sponge and a small scrubbing brush, and went out.
[ترجمه گوگل]بعد از ظهر او یک کیسه کوچک با قیچی و اسفنج و یک برس پاک کننده کوچک برداشت و بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهر یک کیف کوچک با قیچی و اسفنج و برس سر کوچک برداشت و بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If the top has soil marks, stains or bird droppings, use a small, stiff, natural fibre scrubbing brush.
[ترجمه گوگل]اگر قسمت بالای آن دارای آثار خاک، لکه یا مدفوع پرندگان است، از یک برس پاک کننده الیاف طبیعی کوچک و سفت استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]اگر قله، علامت های خاک، لکه ها و یا فضله پرندگان داشته باشد، از یک برس زبر، خشک، خشک و طبیعی استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• brush with short hard bristles used for scrubbing and for heavy cleaning, scrub brush

پیشنهاد کاربران

💡 ( اگر اسم noun باشد: )
جارو، برس مو، مسواک، قلمو، براش آرایشی، فرچه، همزن دستی، ماهوت پاک کن، خراش، خراشیدگی.
💡 ( در زبان عامیانه : )
کسی را با بی ادبی نادیده گرفتن یا طرد کردن

بپرس