فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scrimps, scrimping, scrimped
حالات: scrimps, scrimping, scrimped
• (1) تعریف: to be careful about every small bit of; be extremely frugal about or sparing of (sometimes fol. by on).
• مترادف: conserve, spare
• مشابه: economize, hoard, save, skimp
• مترادف: conserve, spare
• مشابه: economize, hoard, save, skimp
- The tailor scrimps on expensive fabric.
[ترجمه گوگل] خیاط پارچه های گران قیمت را می کشد
[ترجمه ترگمان] این خیاط لباس های گران قیمت می پوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این خیاط لباس های گران قیمت می پوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to provide only sparingly for; be ungenerous to.
• مترادف: stint
• مشابه: scant, shortchange
• مترادف: stint
• مشابه: scant, shortchange
- He routinely scrimped his guests.
[ترجمه گوگل] او به طور معمول مهمان هایش را می چیند
[ترجمه ترگمان] او به طور معمول پذیرای میهمانان خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او به طور معمول پذیرای میهمانان خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to economize in every possible way; be extremely frugal.
• مترادف: pinch pennies, scrape, stint
• مشابه: cut corners, economize, hoard, retrench, save, skimp, spare
• مترادف: pinch pennies, scrape, stint
• مشابه: cut corners, economize, hoard, retrench, save, skimp, spare